36جدال پرداخت و يا در وجوب آن به عنوان جزو مهمى از اعمال، خدشه وارد ساخت، تا چه رسد به اينكه آن را لغو، يا انكار و يا تعطيل كرد. قسمت نخست در اين باره بسيار روشن و گوياست.
تمامى سخن، چنان است كه گفته مىشود: «گناهى بر تو نيست، اگر نماز بخوانى، در حالى كه جامۀ سياهى بر تن داشته باشى.» در اين جا - چنانكه مىدانيد - دربارۀ اصل نماز و وجوب آن، هيچگونه ايراد و ترديدى نيست و تمام سخن تنها در اين باره است كه اگر با لباس سياهنمازبگزارى، هيچ گناهى بر تو نيست.
وانگهى «سعى» يك عمل ديرينه است همچون طواف، به عنوان مثال، وقتى ابراهيم عليه السلام پايههاى خانه را بالا برد و فرزندش اسماعيل او را همراهى مىكرد و مردم را به حج فرا خواند و اعمال آن را انجام داد، يكى از اين اعمال، سعى ميان دو كوه صفا و مروه بود و اما وجود اَساف و نائله (دو بت) وجود عارضى بود كه به ناچار روزى از ميان مىرفت. اين وجود، هيچگونه مانعى براى پاكيزگى و تقدّس اين عمل نبود و موجب تعطيل شدن آن نمىشد و آيا وجود بتها كه فراوان هم بودند، باعث به تعطيل كشيدن طواف بتالحرام مىشد؟ (كه باعث تعطيل شدن سعى ميان صفا و مروه شود؟) .
به علاوه، اگر سعى مباح و يا مستحب بود - چنانكه برخى گفتهاند - پس چرا اين آيه اين قدر با شتاب نازل شد؟ و نيز اگر سعى از مرحلۀ استحباب و اباحه فراتر نمىرود، اين همه تأكيد و پافشارى و نفىِ پندارِ همه كسانى كه منكر عمل سعى بودند و يا از انجام آن احساس گناه مىكردند؛ (در قسمت نخست آيه) ، و نفى هرگونه احساس گناه و يا اشكال (در قسمت دوم آيه) براى چيست؟
افزون بر آنچه گفته آمد، عبارت:
فَلَا جُنَاحَ. . . در قرآن كريم، هميشه به معناى نفى وجوب نيست و چنين نيست كه بگوييم: در امور واجب، اين عبارت را به كار نمىبرند و در نتيجه، معنايش آن است كه امر به خود مكلف واگذار شده؛ مىخواهد آن را انجام دهد و مىخواهد تركش كند. چه، اگر چنين بود، چگونه مىتوانستيم از آيۀ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنْ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ استفادۀ وجوبقصروشكسته شدن نماز را بكنيم.
در حالى كه روايات اهل بيت عليهم السلام و نظريۀ تمامى فقيهان اهل بيت، نشان دهندۀ