21
داستان ابراهيم در قرآن
«ابراهيم در خانۀ يكى از بزرگترين خادمان شهر، چشم به جهان گشود كه بتها را مىتراشيد و آنها را مىفروخت و از بت بزرگ نگهبانى مىكرد و از طريق عقيده و نيز از طريق خادمان با آن تماس مىگرفت» .
ليكن در همين فضاى حاكميت بت پرستى، ابراهيم به نابود كردن بتها پرداخت؛ رويدادهايى كه در پى اين بت شكنى به وقوع پيوست، به سفر او به سرزمين شام انجاميد و از اينجا، وى مأمور شد كه راهى درّۀ تنگى شود كه كوههاى صاف از هر سو آن را در ميان گرفته است و گرسنگى، سخت بر او فشار آورد. نيز ابراهيم مأمور مىشود كه همسر و نوزادش را [ در آن درّه ] رها كند و به اين فرمان تن در دهد. تشنگى بر كودك غلبه مىكند و مادر را وا مىدارد كه به جست وجوى آب بر خيزد، در حالىكه مىداند: در جستجوى اسباب، هيچگونه تضادى با ايمان و اعتماد به خدا ندارد. اين مادر، در عين اينكه نگران است، نا اميد نيست و ايمانش كامل است» . 1چه، حركت هاجر در اينجا آميختهاى از ايمان و اعتقاد به خدا و اتكاى به خود است و براى يافتن آب تلاش مىكند.
در اين داستان، مفاهيم متعدد روانى، عاطفى و فكرى به چشم مىخورد و نقطۀ اوج آن در وجود بانويى ديده مىشود كه در سرزمينى دور دست و خشك قرار دارد.
همچنين در داستان مىبينيم كه ابراهيم به سربريدن فرزندش اسماعيل تصميم مىگيرد و بدان اقدام مىنمايد و سپس به جاى او قربانى مىكند؛ زيرا هدف سر بريدن اسماعيل نبوده بلكه هدف سر بريدن محبتى بوده كه با محبت الهى كشمكش و تضاد داشته است و اين محبت با قرار دادن كارد بر گلوى اسماعيل، سر بريده شد. اسماعيل به دنيا آمد، تا زندگى كند، شكوفا شود و فرزند بياورد و در ميان فرزندان او، آخرين پيامبر، گام در عرصۀ هستى بگذارد. 2داستانهاى مختلفى كه در قرآن آمده است، خط پيوندى را منعكس مىكند كه اسلام ميان مكتب محمدى و خط توحيد و قيام بر ضد بت پرستى و حكومت و پرستش بتها - خواه اين بتها به صورت اجسامى بىجان باشند و يا به صورت انسان - كشيده است.
خط توحيد در نگاهىكه به تاريخ دارد - آن گونه كه داستان ابراهيم و ديگر داستانها بيان مىكند - شيوۀ روشنى را تثبيت مىكند كه بر پيوند دورههاى گوناگون تاريخ گذشته