20وى راهى حج مىشود، در اثناى حج و در مراحل بعدى كه تا پايان عمر 1و در تمامى روابطش با مردم كشيده مىشود، به او دست مىدهد.
اين تصميم آگاهانۀ اداى حج، مستلزم مجموعه كارهايى آگاهانه در مراحل مختلف حج است.
سفر و خستگىها و دورى از خانواده و اجتماعى كه انسان مسلمان در آن قرار دارد، حالت جديدى در وى ايجاد مىكند: او از فشار سختىهاى موجود رها مىشود و به عمليات آزاديبخش مىپردازد و در هنگام رويارويى با پرستش بتهاى مختلف؛ همچون قدرت، ثروت و مقام، بندگى خويش به خدا را در جايگاه نخست قرار مىدهد.
به عنوان نمونه در هنگام احرام، لباسش را بيرون مىآورد و همانند ديگر حاجيان جامۀ محلى و گروهى خويش را كنار مىگذارد. بيرون آوردن جامه در اينجا داراى مفهوم نمادين است و تأكيد مىكند كه شخص حاجى بايد امتيازهاى حكومتى و يا مالى را - كه اين جامه نشانگر آن است - كنار بگذارد و تنها به وابستگىاش به خدا و برابرى كاملش با ساير مسلمانان پاى فشارد.
همچنين خوددارى حاجى از مقدارى از نيازهاى روانى و بيولوژيكى (آميزش و ازدواج) مفاهيمى چون تعادل، توانايى تحمل محروميت و توانايى بر فداكارى و ايثار را در ذهن فرد مسلمان جاى مىدهد و اراده و تن را در برابر نيازهاى مختلف مادّى و روانى مقاوم مىسازد؛ يعنى وى بر شيوهاى تربيتى فردى و اجتماعى بر وفق قانون توحيدى پاى مىفشارد و عمل مىكند و مىتواند حالت نا به هنجارى را كه انسان در برابر نيازمندىها و دارايىهاى گوناگونش در آن به سر مىبرد، پشت سرگذارد.
در حج، نيروهاى عاطفى بههنجار نسبت به ديگران رشد مىكند و ثابت مىشود كه انسان مىتواند عواطف فردى خويش را زيرپاگذاشته، آن را نثار جامعه كند و اين آثار حج، همان مفاهيم و پيامهاى داستان ابراهيم خليل و همسرش مىباشد و نيز پيامد تجربهاى است كه اين دو بزرگوار در مراحل مختلف هجرت به سوى اين مكان دور (مكه) در سعى هاجر براى به دست آوردن آب و در تصميم ابراهيم بر سر بريدن فرزندش اسماعيل، انجام دادند.