19آوردهايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مىداريد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست داشتنىتر است، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [ به اجرا در ] آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمىكند» . 1اسلام به انسان - چه به معناى فردى و چه به معناى اجتماعى آن - با اين ديد مىنگرد كه هميشه به مجموعهاى از روابط و موقعيتهاى اجتماعى كه او را در ميان گرفته است، وابسته است؛ چرا كه انسان موجودى مطلق و فراتر از نظام مادّى و علتّها و عوامل عينى و واقعى نيست ليكن او مىتواند از جبر طبيعى، وراثت، تاريخ و جامعه بهرهبردارى كند و اداره كنندۀ دنياى مادّى باشد؛ يعنى بر جهان هستى حكم براند و اين مسير علمى، از خاك تا خدا را طى كند و در اين مسير است كه مىتوان فلسفۀ ساختن ذات انسان و جهت و فلسفۀ آن را پيدا كرد. ساختن ذات در اسلام به معناى «رياضت منفى» نيست بلكه به معناى «تربيت مثبت» است. 2حج به عنوان شيوهاى فردى و اجتماعى مىخواهد وضعيت انسان مسلمان را از يك پديدۀ منفى - كه محصول مشكلات خانوادگى و يا طبقاتى و ديگر روابط مختلف اجتماعى است - به يك پديدۀ مثبت مبدل سازد كه مىتواند با الهام گرفتن از عقيدۀ توحيدى و بنيادهاى مختلف توحيدى كه ادارۀ تكامل يافتهاى را تشكيل مىدهد، اين وضعيت را فراگيرد و آن را پشت سرگذارد.
با اين معنا، حج در فرايند ساختن ذات مسلمان، موقعيت برجستهاى دارد؛ زيرا از اهداف مشخص و ابزار تاريخى مشخص برخوردار است.
بنابراين، حج مىخواهد روابط و كارهاى مشخصى را تثبيت كند كه از حدود روابط و كارهاى شخص مسلمان در يك جامعه و محيط معين فراتر برود.
به عنوان مثال وقتى كه انسان مسلمان تصميم مىگيرد كه فريضۀ حج را انجام دهد، در حقيقت در مسيرى گام نهاده است كه بايد آگانه به يك سرى مقررات عمل كند. اين مقررات از به اجرا گذاشتن شرايط حج و بايستههاى آن از قبيل پرداختن خمس و زكات و مراقبت هوشيارانه از رفتارش آغاز مىشود؛ زيرا وى از سوى خودش و جامعهاى كه او را در برگرفته است، وجدانش را مراقب قرار مىدهد و اين حالت جديد، در لحظهاى كه