6بديهى است، چون بيان هر يك از احكام و مناسك حج با بررسى مجموعۀ ادلۀ شرعى امكانپذير است، تفكيك روايات فقهى كه در اين زمينه از هر يك از معصومين عليهم السلام نقل شده، به تنهايى و صرف نظر از ادلّۀ ديگر، نمىتواند مستند حكم فقهى قرار گيرد، هر چند ممكن است با عنايت به شرايط صدور آن ها، حاوىِ نكاتى سودمند و قابل توجه باشد؛ به همين جهت از پرداختن به روايات فقهى صرف نظر مىكنيم.
بخش اول: امام على عليه السلام، بسانِ كعبه
معروف است كه در جنگ صفّين، هنگامى كه افراد جاهل در سپاه حضرت، فريب معاويه و عمروعاص را خوردند و خواستار حَكَميت قرآن ميان دو لشكر شدند، امام على عليه السلام به آنان فرمود: قرآنى كه بر نيزهها مىبينيد، فريبى بيش نيست، من بيش از آنان پاى بند احكام قرآنم؛ «وَيْحَكُمْ اَنَا اَوَّلُ مَنْ دَعٰا اِلىٰ كِتٰابِاللّٰهِ وَ اَوَّلُ مَنْ اَجٰابَ اِلَيهِ وَلَيْسَ يَحِلُّ لِي وَلاٰ يَسَعُني فِي دِيني اَنْ اُدْعى اِلىٰ كِتٰابِاللّٰهِ فَلا اَقْبَلُهُ اِنّي اِنَّمٰا اُقٰاتِلُهُمْ لِيَدِينُوا بِحُكْمِ الْقُرْآنِ. . . وَلٰكِنّي قَدْ اَعْلَمْتُكُم اَنَّهُم قَدْ كٰادُوكُمْ وَاَنَّهُم لَيْسَ الْعَمَلَ بِالْقُرآنِ يُرِيدُونَ» 1
اينكه امام على عليه السلام و ساير امامان، خود را قرآن ناطق خواندهاند، بدين جهت است كه تمام معارف و دستورات قرآن در وجود آنان تجلّى يافته است. اگر قرآن هدايت انسان ها را تعقيب مىكند و برنامۀ آسمانى تربيت انسان هاى كامل است، هر انسان كاملى قرآن مجسّم خواهد بود. قرآن وجود كتبى حقايقى است كه از مبدأ وحى به قلب مقدس رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل گشته و همين حقايق توسط پيامبر در وجود على عليه السلام متجلّى شده و از او قرآن مجسّم ساخته است.
امام خمينى قدس سره آن عارف نامدار مىفرمود:
«اگر چنانچه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله، غير از اين موجود تربيت نكرده بود، كافى بود برايش.
اگر چنانچه پيغمبر اسلام مبعوث شده بود براى اينكه يك همچو موجودى را تحويل جامعه بدهد، اين كافى بود.» 2پس جايگاه علىبن ابى طالب عليه السلام به عنوان انسان كامل آن است كه «وجود عينى و تجسّم يافتۀ قرآن كريم» است و شايد به همين جهت مانند قرآن كه طاهر است و جز پاكان آن را لمس نمىكنند، لَايَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ 3آن حضرت نيز