27روايات بسيارى از امامان عليهم السلام آمده؛ از جمله، از امام صادق عليه السلام كه فرمودند:
«اگر خردسال را به حج برند، حَجّةالإسلام را وقتى بزرگ شد، به جا مىآورد، و اگر برده را به حج برند، حَجّةالإسلام را وقتى آزاد شد، به جا مىآورد.» 1فقهاى اماميه در اين باب به حديثى از امام على عليه السلام استدلال نكردهاند، اما فقهاى سنت از ايشان حديثى آوردهاند كه فرمود:
«اگر خردسال حج بگزارد، تا زمانى كه طفل است، مجزى است، اما هنگامى كه بالغ شد، حَجّةالإسلام بر او واجب است و اگر برده حج به جا آورد، تا وقتى كه عبد است، مجزى است و زمانى كه آزاد گرديد، حَجّةالإسلام بر وى واحب است.» 25 - حج قِران
حج، به «تمتع» ، «اِفراد» و «قِران» تقسيم مىشود؛ آن كه از مكه دور است، تمتع بر او واجب است و بر اهالى مكه، اِفراد و قِران فرض است. در مصادر حديثى و فقهىِ اماميه از على عليه السلام در اين باب، چيزى نيامده، اما مصادر سنى ذكر كردهاند كه ابا نصر سلمى گفت:
«حج را آغازيدم و در اين هنگام على [ عليه السلام ] را ديدم. پرسيدم: حج را تازه آغاز كردهام، مىتوانم عمره را بدان ضميمه كنم؟ فرمود: نه، اگر عمره را آغاز كرده بودى، مىتوانستى حج را بدان ضميمه كنى، اما اگر حج را شروع كردهاى، عمره را بدان ضميمه نكن.
پرسيدم: اگر بخواهم اين كار را انجام دهم، چه؟ فرمود: با چند ظرف آب غسل كن، سپس براى هر دو احرام بپوش و دو طواف به نيّت آن دو به جاىآر.» 3همچنين روايت كردهاند:
«مقداد در منطقۀ «سقيا» بر علىبن ابىطالب وارد شد، در حالى كه ايشان به بچه شتران، مخلوطى از آب و آرد و گياه را مىخوراند. عرض كرد:
عثمان بن عفّان از جمع ميان حج و عمره نهى مىكند. على عليه السلام در حالى كه بردستانش اثر آرد نمايان بود، وارد بر عثمان شد و فرمود: تو از جمع ميان حج و عمره نهى كردهاى؟ عثمان گفت:
اين اعتقاد من است. على [ عليه السلام ] در حالى كه خشمگين بود، بيرون آمد و [ به نيت حج و عمره ] مىگفت: «لَبَّيْكَ اَللّٰهُمَّ لَبَّيك بِحَجٍّ وَ عُمْرَةٍ مَعاً» . 4