47اين سپاه نزديك قطيف رسيد، خبر درگذشت سلطان خدابنده به آنان رسيد.
رشيدالدين فضل اللّٰه نيز كه ميانهاى با امير طالب نداشت، سپاه وى را بر ضد او تحريك كرد و امير طالب با حميضه و شمار اندكى سپاه ماندند. در اين وقت، سلطان محمد بن قلاوون اعراب را بر ضد اين سپاه تحريك كرد كه حميضه با مقاومت بىنظير خود، بيشتر اموالى را كه از وى غارت شده بود، مجددا تصرف كرد. از امير طالب نقل شده است كه: آنچه من از حملات على بن ابىطالب عليه السلام شنيده بودم، در رفتار جنگى حميضه به چشم ديدم. پس از آن، حميضه و سپاه به نجد رفتند و به غارت قافلههاى شام و مصر پرداختند. در اين وقت سلطان مصر از وى دلجويى كرد، اما در باطن، كسانى را براى كشتن وى فرستاده بود كه در فرصت مناسب او را كشتند. 1گزارش ديگرى حكايت از آن دارد كه حميضه با سپاهى كه فراهم كرده بود، به همراه دو نفر از امراى مغول با نام دلقندى - يا دارقندى - و ملكشاه، به رغم آن كه در راه توسط اعراب بوادى غارت شدند، به سوى مكه آمدند و اجازۀ ورود به شهر را خواستند. رميثه در اين باره، نامهاى به دربار مماليك نوشت و به حميضه نيز گفت كه تنها با اجازۀ سلطان مملوك مىتواند وارد شود. از دربار مماليك به وى گفته شد كه مىتواند به قصد عذرخواهى به مصر برود، اما حق ورود به مكه را ندارد. 2روايت ديگر كه اندكى تندتر و ضدشيعىتر است، حكايت از آن دارد كه هدف خدابنده از اعزام اين سپاه، انتقال جنازۀ شيخين از كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله به نقطۀ ديگر بوده است. اما امير محمد بن عيسى، يك سپاه چهارهزار نفرى فراهم آورد و آنها را غارت كرد اموال فراوانشان را به چنگ آورد. در اين خبر آمده است: ابزار و وسائلى كه آنها براى نبش قبور شيخين به همراهشان آورده بودند نيز تصاحب گرديد. 3روشن است كه اين خبر ساختگى است و هدف آن وارد كردن اختلافات مذهبى در درگيرىهاى سياسى و تحريك سنّيان بر ضد شيعيان بوده است. در واقع، مماليك چنين شايع مىكردند كه سپاه مغول مدافع تشيع است و براى تحريك سنيان بر ضد حميضه، چنين شايعهاى را پراكنده بودند.
شگفت آن كه اندكى بعد، در سال 718، حميضه موفق به تصرف مكه و اخراج برادرش رميثه مىشود. وى همان سال،