70مطرح مىكند. 1مورد مشابه وضعيت احمدبن فضلبن محمد باكثير مكى (م 1047 / 38-1637) شاعر و منجم است. او در حمايت شريف مكه درآمد تا آنجا كه كتاب «وسيلة المآل فى مناقب الال» 2را به او اهدا كرد. وى در مقدمۀ كتابش خاطر نشان مىكند كه از خدا به سبب اعطاى محبت اهلبيت، كه شايستۀ آن هستند، سپاسگزار است. اين چيزى است كه در منابع شيعه برادر به حساب آوردن او به عنوان يك پيرو مخلص على عليه السلام، علىرغم وابستگى ظاهريش به مذهب شافعى، كافى است. 3به هر روى، چنين به نظر مىرسد كه تشيع از بيرون وارد مكه شده است. اگر شيعيان ايرانى، در مواقعى، در ورود به مكه مشكل داشتند، شيعيان ساكن مناطق عربى چنين مشكلى را نداشتند. دلايل آنها براى آمدن به مكه عبارت بود از انجام فريضۀ حج، تجارت، زندگى در كنار خانۀ خدا در پرهيز از مسائل دنيوى، و يا به عكس برخوردارى از بذل و بخشش شرفا، بسيارى از افراد يا خاندانهاى شيعه مذهب در طى قرن شانزدهم و هفدهم در مكه اقامت گزيدند. آنها به عنوان شاعر، مورخ و محدث شهرتى به دست آورده و با دانشمندان سنى درآميختند، از آنها حديث شنيدند و اجازۀ روايتى دريافت كردند. برخى از آنها نيز به كار تأليف كتابهاى رجال يا حديث مشغول شدند. همين شهرت بود كه كسان ديگرى را وا مىداشت تا براى تحصيل نزد آنها بيايند.
آنها مدت زمانى در مكه مىماندند و برخى مواقع همانجا ازدواج مىكردند و بعدها مكّه را به قصد مناطق ديگر؛ از جمله وطن خود، عراق، ايران يا هند، ترك مىكردند.
در اينجا به بيان چند نمونه قابل توجه مىپردازم.
داود الحكيم انطاكى (م 1008 / 1600 يا 1011 / 1603) يك طبيب مشهور با گرايشهاى صوفيانه، نزد يك دانشمند ايرانى و چند شيخ جبل عامل تحصيل كرد. او گفته است كه مراسم حج را با شهيد ثانى انجام داده و سپس در قاهره سكونت گزيده است. شهرت وى به عنوان طبيب سبب رنجش علماى محلى از وى شد كه او را به روافضىگرى متهم كردند. وى به مكه گريخت و از حمايت شريف حسن بن ابىنُمَىّ برخوردار شد. 4.