19ارجمند را احراز مىكند كه اگر هرچند از آن دور گردد بايد چنين استقبالى را به گاهِ نماز و نيايش رعايت كند؛ در نمازى كه چشم و دل و تمام اندام آدمى و همۀ قواى ظاهرى و باطنى در سوى آن بسيج مىگردند، و سراسر وجود نمازگزار در يك هدف متمركز مىشود كه مظهر يكتايى و يگانگى خداوندگار مدبّر جهانيان است:
«قُل إنّ صلوتى ونسكى و محياى و مماتى للّٰهربّ العالمين. لا شريك له ولذلك أُمرت وأنا أوّل المسلمين» 1«بگو نماز و پرستش و عبادت و مراسم بندگى و زندگانى و مرگ من از آن خدايى است كه خداوندگار مدير و مدبر جهان هستى است، براى او شريك و همتايى نيست و بدان مأمور گشتم و من نخستين كسى مىباشم كه در برابر اوامر تكوينى و تشريعى خداوند سر تسليم و طاعت فرو مىآورند.»
وقتى حجاج و آهنگيان كعبه و حرم امن الهى مُحرم مىشوند شمارى از كارهاى مباح بر آنان حرام مىگردد. آنها با احرام و لبيك گفتن، خود را موظف مىسازند خويشتن را از حريم چنان محرماتى دور نگاه دارند تا بتوانند به دنبال پاسخ مثبت خود به حضرت بارى تعالى، تأييد اين پاسخ را دريافت كنند و در مقام انديشه دربارۀ نداى قيامت برآيند كه اين ندا قريباً به گوش آنها خواهد رسيد كه آواى نيكبختى و به روزى يا نگونبختى و سيهروزى است، مبادا پاسخ آنها به ندايى ديگر كه منفى است - بر اثر غفلت - بارور گردد.
«و آنگه كه لبيك گويد به جواب نداى حق تا از نداى قيامت برانديشد كه فردا به گوش وى خواهد رسيد و نداند كه آن نداى سعادت خواهد بود يا نداى شقاوت. على بن الحسين - عليهماالسلام - در وقت احرام، او را ديدند زرد روى و مضطرب و هيچ سخن نمىگفت. گفتند: چه رسد مهتر دين را كه به وقت احرام لبيك نمىگويد؟ گفت: ترسم اگر گويم لبيك، جواب دهند «لا لبّيك ولا سعديك» و آن كه گفت:
شنيدهام كه هركه حج از مالِ شبهت كند او را گويند: «لا لبّيك ولا سعديك حتّى تردّ ما فى يديك» ؛ «نه آرى، مگر آنگاه كه آنچه را در اختيار خود گرفتهاى، برگردانى» 2چرا اينهمه كارهاى مباح از قبيل: شكار، عمل زناشويى با همسر و تلذّذ و تمتع شهوانى، اجراى صيغۀ عقد نكاح، استعمال عطر، پوشيدنِ پوشاك دوخته، آرايش با سرمه و تزيين، نگاه در آينه، جدال و جز آنها كه اگر محرم نمىبود بسيارى از آنها براى او روا و مباح بوده است حرام مىگردد؟