16پيش از آن كه انسان بر بساط زمين قدم نهد، سالهاى دراز، زمين فقط به سبزه و گل آراسته بود، آنگاه حيوانات با اندامها وشكلهاى مختلف، در آن پديد آمدند، پس از آن آدمى با قدى راست و فكرى جوّال و آرزوهاى نا محدود در زمين ظاهر شد، سالها بر آدمى گذشت كه هر فرد و دستهاى به تصرف زمين و توسعۀ قدرت خود و محدود نمودن ديگران سرگرم شدند و از آغاز و انجام خود و زمينى كه در آن مسكن گزيده و جهانى كه بر وى احاطه نموده غافل بودند، از افراد اجتماعات كوچك و از آن، اجتماعات بزرگ تشكيل شد. در ميان ملل، صاحبان فكر و نظر ظاهر شدند. در هر موضوعى، از مسائل زندگى، آرايى گرفتند و آرايى باطل نمودند.
آخرين رأى برگزيده دربارۀ آسمان و زمين اين شد كه افلاك با ستارگان ثابت و سيار خود بدور زمين مىگردند و زمين مركز ساكن و هستۀ عالم است، چون چنين است هميشه بوده و خواهد بود، نه تحوّلاتى بر اصل او وارد شده و نه تغييرى در وضع كلّى آن روى خواهد داد. مخلوقى است ابداعى و موجودى است ازلى و ابدى.
آيات وحى كه در بيابان حجاز بر روح پاك پيمبر عربى تابيد و از زبان او به صورت آيات قرآن بر مردم تلاوت شد، از هر جهت انديشه مردمى را از محدوديت نجات داد و عقلهايى را به حركت آورد و چشم انداز انسان را باز نمود، از جمله بابيانات رسا و اشارات لطيف از آغاز و انجام زمين و آسمان و تحولات آن يادآورى نموده، در سورۀ نازعات پس از اشاره به دورانهاى گذشتۀ زمين، مىگويد:
«والأرض بعد ذلك دحاها» ؛ «بعد از اين مراحل، زمين را گسترد و آماده زيست نمود.»
در سورۀ شمس مىفرمايد: «والأرض و ما طحٰاهٰا» ؛ «سوگند بر زمين و آن قدرت و نيرويى كه آن را پرتاب كرد و دور گرداند و منبسط نمود.» (در المنجد آمده «طحا الشئ، بسط، مده، دفعه، بالكره رمى به» .)
كلمۀ «دحو الأرض» از زبان ائمه، بسيار شنيده مىشد، چنين روزى را يكى از حوادث بزرگ زمين و الطاف الهى مىشمردند. بنام اين روز كه يكدورۀ طولانى زمين است، روزى را در سال، كه 25 ذى العقده است، معين نمودند كه در آن روز به ياد لطف پروردگار عالم و براى شكر گزارى اين نعمت، مسلمانان جشنى بپا سازند و به عبادت و نماز بپردازند (البته اين سخنان در زمانى بود كه پدران كانت، لاپلاس، كوپرنيك و گاليله يا سرگرم پرستش بتها بودند