45و بترسد كه: مبادا جواب او رسد كه «لا لبيّك و لا سعديك» . پس بايد متردّد ميان خوف و رجاء باشد واز خود و عمل خود نوميد، و به فضل و كرم الهى اميدوار باشد. و بداند كه: وقت لبيك گفتن، ابتداى عمل حجّ است و محل خطر است.
مروى است كه: «حضرت امام زين العابدين - عليه السّلام - چون احرام بست و بر مركب سوار شد رنگ مبارك او زرد شد و لرزه بر اعضاى شريفش افتاد، نتوانست كه لبيّك گويد. عرض كردند كه: چرا لبيّك نمىگوييد؟ فرمود كه: مىترسم كه پروردگار من گويد: «لا لبّيك و لا سعديك» . پس چون زبان به تلبيه گشود و لبيك گفت بيهوش گشته از مركب بر زمين افتاد؛ او را به هوش آوردند و سوار كردند. و لحظه به لحظه چنين مىشد تا از حجّ فارغ گرديد» . 1و چون صداى مردمان به تلبيه بلند شود متذكّر شود كه: اين اجابت نداى پروردگار است كه فرموده است: «وَ أَذِّنْ فِى النّٰاسِ بِالحَجِّ يَأْتُوكَ رِجٰالاً» . خلاصه معنا آنكه: «ندا كن مردمان را كه به حجّ حاضر شوند» . 2و از اين ندا به ياد نفخ صور و بر آمدن مردم از قبور افتد، كه كفنها در گردن به عرصات قيامت ايشان را مىخوانند.
و چون داخل مكّه شد به فكر افتد كه: حال، داخل حرمى گرديد كه هر كه داخل آن شود در امن و امان است. و اميدوار شود كه: به اين واسطه از عقاب الهى ايمن گردد. و دل او مضطرب باشد كه: آيا او را قبول خواهند كرد و صلاحيّت قرب حرم الهى را خواهد داشت يا نه؛ بلكه به دخول حرم، مستحقّ غضب و راندن خواهد شد و از اهل اين مضمون خواهد بود: به طواف كعبه رفتم، به حرم رهمندادند كه تو در برون چه كردى كه درون خانه آيى
و بايد اميد او در همه حالات غالب باشد؛ زيرا شرف خانه، عظيم است؛ و صاحب خانه كريم، و رحمت او واسع، و فيض او نازل، و حقّ زيارت