34شرقى) است كه جنگ شديدى ميان اوس و خزرج صورت گرفته است. در اين جنگ كه احتمالاً پنج سال پيش از سال نخست هجرت روى داده، بسيارى از بزرگان اوس و خزرج كشته شدند. عايشه اين جنگ و كشته شدن سران آنها را درآمدى براى ظهور اسلام در مدينه دانسته است. 1
تفصيل رخدادهاى بُعاث را ابوالفرج اصفهانى نقل كرده است. 2در اين جنگ اوسيان بر خزرجيان غلبه كردند (علىرغم آنكه حضير كتائب [پدر اُسَيْد بن حُضَير صحابى] كه رئيس آنان بود به قتل آمد.)
با اين كه در اين جنگ خزرجىها شكست خوردند، اوس در كشتن آنان افراط نكردند. آنها ترجيح دادند خزرجىها را كه برادرانشان بودند بر «ثعالب» [روباهها] ترجيح دهند. اين تعبير شايد اشاره به يهوديان [حيلهگر] بوده است. 3نوع اين جنگها گرچه مىتوانسته در آغاز ناشى از حسادت خزرج نسبت به زمينهاى حاصلخيزى باشد كه در اختيار اوس (و همپيمانان يهودى آنها) بوده، 4اما در ادامه با «ثار» هاى مكررى كه در دو سو مطرح بوده ادامه مىيافته است. بايد گفت كه جمعيت خزرج تقريباً دو برابر اوس بوده است. اين امر از آمارهايى كه از تعداد بيعتكنندگان اوسى و خزرجى در عقبۀ دوم و نيز اسامى شهداى احد در دست داريم، بخوبى بدست مىآيد. محتمل است كه در برخى از جنگهاى جاهلى، برخى از طوايف، از خزرج و يا اوس، در آن شركتى نداشتهاند. اوسىها پيمانى با يهوديان قريظى داشتند كه بعدها آثارى در تاريخ اسلام، در جريان غزوۀ بنىقريظه داشت.
كسانى از خزرج نيز دوستىهايى با بنىالنضير داشتند كه آثارى در جريان غزوۀ بنىالنضير داشت. در عين حال از تحريكات يهوديان براى ايجاد اختلاف در ميان اوس و خزرج در قبل و بعد از اسلام شواهدى وجود دارد. 5در اطراف مدينه برخى از قبايل عربى - غير از اوس و خزرج - زندگى مىكردند. از جمله قبيلۀ «مُزَينه» و «سليم» كه در شرق مدينه سكونت داشته و با برخى از بطون اوسى همپيمان بودند. همينطور قبيلۀ «جهينه» همپيمان با برخى از قبيله خزرج بوده در غرب مدينه سكونت داشتند. قبيله «اشجع» نيز در شمال مدينه بوده و همپيمان برخى از خزرجيان بودند. 6
از نقطه نظر دينى، قبايل ساكن يثرب همگى بتپرست و به اصطلاح قرآن «مشرك» بودهاند. به همين دليل پيوندهاى آنان با مكه و مشركان آن سرزمين مقدس، بسيار قوى بوده است. مىتوان گفت آنان تمامى آداب بتپرستى قريش و مراسم منحرف شدۀ بازمانده از ابراهيم - ع - را كه مورد رعايت مكيان بود، رعايت مىكردند. بدين ترتيب پيوندهاى آنان از لحاظ فرهنگى با مكه بسيار گسترده بوده است. در برابر، هيچگونه پيوند فكرى با يهوديان ساكن مدينه نداشته و كمترين تأثيرى از آنان نپذيرفته بودند. همينطور از نصرانىها، كه البته حضورى در شهر آنان نداشتند. گرچه قافلههاى تجارى آنها از نجران يا يمن به سمت شمال در منطقه آنان آمد شد داشت. 7عدم تأثيرگذارى گستردۀ يهود در عرب، بيشتر به دليل بىتوجهى يهود به نشر دعوتشان بود.
آنان خود را قوم برگزيدۀ خداوند دانسته و به دين يهود چهرۀ نژادى داده بودند. به علاوه اين تلقّى براى اوس و خزرج بود كه دين بومى منطقه همان بتپرستى است و نبايد به دينى كه از خارج وارد شده وقعى نهاد. با اين حال يعقوبى آورده است كه جمعى از اوس و خزرج به دليل مجاورت با يهود خيبر، قريظه و نضير، يهودى شدند. 8
از آنجا كه قبايل عرب هر كدام به بتِ خاصّ خود عنايت داشتند - گرچه به ساير بتها نيز احترام مىنهادند - بت «منات» مورد علاقه و عبادت اوس و خزرج بود. اين بت در نزديكى درياى احمر در منطقۀ قديد - جنوب غربى يثرب - قرار داشت و سخت