33دقيق آنها گزارش دقيقى در دست نيست اما آنچه كه توسط مورّخان مفروض گرفته شده، اين است كه: يهوديان ساكن مدينه در زمان بعثت، پيش از ساكنان عرب آن؛ يعنى اوس و خزرج، در آنجا سكونت داشتهاند. احتمالاً اين مهاجران در جريان حملۀ رومىها به قدس، در سال 70 ميلادى، به حجاز پناه آوردهاند. اين منطقه هيچ حكومتى نداشته و آنان مىتوانستند همانند ديگر قبايل، تنها با اتكا به قواى داخلى خود، در آنجا بسر برند، بويژه كه دورى آن از دسترس روميان ضد يهودى نيز براى آنان اطمينان بخش بود. طبعاً به دليل آن كه در آن زمان قدرت قابل توجهى در برابرشان نبود، در بهترين نقاط - از لحاظ كشاورزى - ميان دو حره شرقى و غربى سكونت گزيدند.
دربارۀ دليل سكونت آنان در اين نواحى، به خاطر داشتن اطلاعاتى از تورات؛ دربارۀ ظهور رسول خدا - ص - در چنين ديارى، اخبار زيادى را مورّخان نقل كردهاند 1سكونت آنها بيشتر در كنار حره شرقى بوده است. از لحاظ نژاد، اين مسلّم است كه يهوديان اين نواحى غير عرب و از بقاياى يهود اسرائيلى بودهاند. از اشارات مستمرّ قرآن به بنىاسرائيل و تطبيق آنها بر يهوديان مدينه، مىتوان چنين امرى را ثابت دانست. به علاوه، منابع اتفاق دارند كه زبان مذهبى آنان عِبْرى بوده است. علاوه بر اين مورّخان و نسبشناسان عرب - كه براى همۀ ساكنان، حتى شده نسب عربى وضع مىكنند - هيچگونه نسب عربى براى آنان ياد نكردهاند. اينها نشان مىدهد كه غير عرب بودن آنها براى همه محرز بوده است. اعرابى كه با نام اوس و خزرج شناخته مىشدند - و بعدها با نام انصار - مهاجرانِ جنوب جزيرةالعرب به اين ناحيه بودهاند. اوس و خزرج دو فرزند يك پدر با نام حارثة بن ثعلبه بودهاند. 2از اوس يك فرزند به دنيا آمد به نام مالك بن اوس و بدنبال آن از پنج فرزند وى، پنج بطن در ميان اوس شهرت يافت كه هر كدام خود چند خاندان و طايفه در خود داشتند. خزرج خود پنج فرزند داشت (!) كه از آنها نيز پنج بطن در درون قبيله خزرج شكل گرفت و در زمان ظهور اسلام هر كدام آنها نيز مشتمل بر چند خانواده و عشيره بودند؛ به عنوان مثال از نسل نجار بن ثعلبة بن خزرج چهار عشيره با نامهاى مالك بن نجار، عدى بن نجار، مازن بن نجار و دينار بن نجار شكل گرفت كه در ميان دو حره شرقى و غربى زندگى كرده و رسول خدا - ص - نيز در همانجا فرود آمد و مسجد نيز همانجا ساخته شد. - بنىنجار دايىهاى رسول خدا - ص - بودند -. محلهايى كه اوسيان در آن سكونت داشتند در حوالى مناطق يهودىنشين مدينه در قسمت حرۀ شرقى و نواحى قبا قرار داشت. جايى كه از لحاظ زراعى داراى زمينهاى قابل و حاصلخيزى بود. اوسىها با بنىقريظه پيمانهايى داشتند.
تاريخ و دلايل مهاجرت اين قبايل يمنى به شمال جزيره، مورد توجه اخباريان و تاريخنويسان بوده است. بيشترين تكيه بر روى سيل عرم و خراب شدن سدّ مأرب صورت گرفته كه بدنبال آن، تعداد زيادى از قبايل جنوب به مناطق مختلف جزيره مهاجرت كردند (كه از جملۀ آنها مهاجرت خزاعه به مكه بود) اين نظر كه مهاجرت اوس و خزرج بعد از سيل عرم بوده مورد ترديد قرار گرفته است. گفته شده كه اين مهاجرت مىتوانسته دلايل سياسى و نظامى - نزاعهاى ميان قبايل و قدرت طلبى حبشىها و حاكمان محلّى در آن حدود - و همچنين دليل اقتصادى داشته باشد. 3
حدسى كه دربارۀ تاريخ اين مهاجرت زده شده، در حدود 347 ميلادى است. در حالى كه سيل عرم در حدود سالهاى 477 - 450 رخ داده است. بدين ترتيب مهاجرت آنان سالها پيش از سيل عرم صورت گرفته است. هرچند اين احتمال نيز از نظر دور نمانده كه سيلى ديگر سبب آن مهاجرت بوده است. 4مهاجرت اين قبايل به يثرب و سكونت آنها در اين ناحيه، مىتوانست مشكلاتى را با يهوديان بوجود آورد. گفته شده كه در آغاز آنها با امضاى معاهداتى با يكديگر روابط مناسبى داشتند اما به تدريج با توجه به كثرت اعراب، آنان بر يهود تفوّق يافته و يهوديان به صورت اقلّيت - اما اقليتى قوى - درآمدند. به مرور زمان همۀ اين طوايف يهودى و عربى، بدلايل اقتصادى و نيز عصبيّتهاى قبيلهاى، با يكديگر به منازعه برخاسته و روابطى كه در همه جاى جزيرةالعرب، در ميان قبايل از حرب و حلف وجود داشت، در اينجا نيز برقرار گرديد. اوس و خزرج - احتمالاً به تحريك يهوديان كه خود را مغلوب تصور مىكردند - با يكديگر جنگهاى فراوانى كردند. يكى از نخستين جنگها در روايت مورّخان به «يوم سمير» [يا:
سميعه] شهرت يافته، پس از آن نيز درگيريهاى ديگرى (كه برخى از آنها در ماههاى حرام بوده و به همين دليل فجار نام گرفته [غير از جنگهاى فجار در مكه و اطراف آن است]) واقع شده است. آخرين آنها جنگ بعاث (نام يكى از مناطق نزديك به حرۀ