2جغرافيايى و نژادى تحقق دهند و تعاليم آيين وحدت آفرين اسلام را عينّيت بخشند.
حج، اين مجمع شگرف، به تعبير آن قافله سالار بزرگ و فريادگر بىبديل مظلوميت امت، حضرت امام خمينى رضواناللّٰه عليه:
«كنگره سراپا سياست كه به دعوت ابراهيم و محمد صلىاللّٰه عليهما برپا مىشود و از هرگوشه دنيا و از هر فجّ عميق در آن اجتماع مىكنند، براى منافع ناس است و قيام به قسط است و در ادامۀ بت شكنىهاى ابراهيم و محمد است، و طاغوت شكنىها و فرعون زدودنهاى موسىٰ است...» (صحيفۀ نور، ج 20، ص 18)
حاجيان، از آباديها، شهرها، كشورها و سرزمينهاى دور و نزديك به «ميعاد» مىروند، تا «در طواف حرم خدا، كه نشانۀ عشق به حق است دل را از ديگران تهى كنند و در لمس «حجرالأسود» با خدا بيعت بندند، و در صفا و مروه، با صدق و صفا در يافتن محبوب سعى كنند، و با حال شعور و عرفان در مشعرالحرام و عرفان بر اطمينان قلب در
جهت وعدههاى حق بيفزايند و در منى به آرزوىهاى حقانى دست يابند 1 و...»
مؤمنان در اين سفر به سرزمينى گذر مىكنند كه، كوهها، دشتها، صحراها، كويها و برزنهايش يكسر خاطره است. خاطرۀ رشادتها، استواريها، راست قامتيها، بلندنگريها، عزت منشىها و صلابتهاى مردى از سلالۀ آدم، سلسلۀ آزادان، رادمردان و آزادى آفرينان، بر ستيغ جايگاه رسالت و نبوت حضرت محمد(ص). و آيينههاى روشن جمال الهى انسانهاى والايى چون:
خديجه، على، فاطمه، ديگرها و ديگرها.
و همگامان و قلهسانان در كنار آنان، ايثارگرانى چون حمزه سيدالشهداء، ابوذر، مقداد، سلمان، بلال و عمّار و...
آنجا هر دو سوى سكّه شكلگيرى اين انسان را توان ديد، در آن سرزمين، سرزمين وحى و تابش انوار حق و زير همان آسمانى كه روزگارى جبرئيلامين پيام الهى را به برگزيدهترين انسان عصرها و نسلها، پيامبر فرو مىخواند، پاك چهرهگانى را كه جز
شرف، رادى، عزت و صلابت در راه حق نمىشناختند و فرومايگانى كه جز به ناروائيها، ستيزهگرى با حق و خيرهسرى در مقابل تلألؤ ايمان به چيزى روى نمىآوردند توان ديد... و اين آيا شگفت و تنبه آفرين نيست.