63
بشراك فاطمة بالسادة الغرر
«فاطمه! مژده باد تو را به نور سيادت و آقايى، به ماه و سه ستارۀ نورانى و درخشنده پدر آنها سيد همۀ انسانها است. بعد از پيامبر آنگونه كه در خبر آمده است.»
مادر به دختر عاقلش چنين گفت: «دخترم! رؤياى تو، رؤيايى صادقه است. اى دختركم، به زودى با مردى جليلالقدر كه مجد و عظمت فراوانى دارد، ازدواج مىكنى؛ مردى كه مورد اطاعت امت خود است. او صاحب چهار فرزند مىشود كه اولين آنها مانند ماه، چهرهاش درخشان است و سهتاى ديگر، همچون ستارگانند.» 1
پس از اين صحبتها، حزام از فاطمه مىپرسد:
«آيا دخترم، خود را شايستۀ همسرى اميرمؤمنان (ع) مىداند؟ بدانكه خانۀ او، خانۀ وحى و نبوت و خانه علم و حكمت و ادب است. اگر او را اهل مىدانى، قبولش كنيم و اگر اهليتى در او نمىبينى، پاسخش گوييم» . 2
مادر دختر كه قلبى مملوّ از عشق به ولايت و محبّت به مولا على (ع) داشت، به همسرش، حزام بن خالد چنين گفت: «اى حزام، به خدا سوگند، من او را خوب تربيت كردهام و از خداى متعال و قادر خواستارم كه او واقعاً سعادتمند شود و صالح باشد براى آقا و مولايم على (ع) . پس او را به مولايم على تزويج كن.» 3
پس از اين گفتوگو و سكوت شادمانۀ فاطمۀ كلابيه و رضايت زايد الوصفش نسبت به ازدواج با على (ع) ، حزام شادمان نزد عقيل بازگشت. عقيل وقتى او را ديد، پرسيد: چه خبر؟ گفت: به خواست خداوند خير است. ما پذيرفتيم كه دخترمان با اميرمؤمنان، على (ع) ازدواج كند. بدينسان، مقدمات اين وصلت و ازدواج آسمانى برقرار شد و فاطمۀ كلابيه، قدم به خانهاى نهاد كه مهبط جبرئيل امين و جايگاه رسالت و محل آمد و شد ملائكۀ الهى است؛ خانهاى كه محل اسرار نهفتۀ الهى و پناهگاه امر الهى و اساس دين و استوانههاى يقين در آنجا است. بيوت الهى كه در آنها صبح و شام، ذكر الهى به صورت دمادم جارى است. خانهاى كه معدن رحمت الهى است. خانهاى كه خزانهها و صندوقهاى اسرار الهى در آنجا است و. . .
فضايل شخصيتى امّ البنين
فاطمۀ كلابيه (يا امالبنين) ، از زنان فاضله، عالمه و فرهيخته و نيز از مشاهير زنان تاريخ اسلام است كه به دليل والايى شخصيت اين بانو و عشقى كه مسلمين و بهخصوص شيعه به اين بانوى پرفضيلت