54پيشتر گذشت.
دلالت حديث : در اين صحيحه، كلمۀ «ينبغى» ذكر شده كه بر استحباب دلالت دارد. 1همچنين در ذيل صحيحه براى ملبد و عاقص، وجوب حلق را بيان مى كند. حال، اگر بر صروره نيز حلق واجب بود، تقسيم و تفصيل وجهى نداشت 2و فن محاوره و تخاطب اقتضا مى كند كه اين سه دسته با يك عبارت و حكم بيان شود. 3بنابراين، كلمۀ «ينبغى» بر استحباب و تأكد آن دلالت دارد. 4پاسخ اين اشكال، در بيان ادلۀ وجوب ذكر شد.
جمع بندى ادلۀ استحباب
: دليل «اصل» هنگامى مفيد است كه دليل وجود نداشته باشد؛ آيۀ شريفه نيز بر حلق در حج دلالت ندارد. برخى از روايات از جهت دلالت، بر حلق در عمره دلالت دارند نه در حج؛ مانند صحيحۀ حريزروايت اول، افزون بر آنكه اجمال دارد. مرسلۀ صدوق نيز افزون بر ضعف سندى، از جهت دلالى همانند صحيحۀ حريز اجمال دارد. صحيحۀ معاويه نيز گرچه از جهت سندى تمام است، لكن از جهت دلالى داراى اشكال است و بر همين صحيحه بر وجوب نيز استدلال شده است. بنابراين، اين ادله، غير از صحيحۀ معاويه، اقتضاى استحباب ندارند و دلالت صحيحۀ معاويه نيز روشن نبود.
جمع ادله
با توجه به ادلهاى كه براى وجوب و استحباب گفته شد، به اين نتيجه مى رسيم كه برخى از ادلۀ وجوب؛ مانند دو روايت ابوبصير و بكر بن خالد سنداً مبنايى و دلالتاً روشن است. بر اساس اين روايات، برخى به وجوب حلق فتوا داده ا ند، همانگونه كه به نظر نگارنده معتبر است. روايت سويد قلاء سنداً ضعيف و دلالتاً روشن است؛ از اين جهت اقتضاى حجيت در آن نيست. موثقۀ عمار ساباطى سنداً معتبر و دلالتاً اشكال دارد. اگر كسى از اين جهت دلالت آن را تمام بداند. صحيحه معاويۀ بن عمار سنداً صحيحه و دلالتاً به نظر برخى از اعاظم تمام است و اقتضاى حجيت دارد. بنابراين، اگر به اين روايات فى نفسه نگاه كنيم، از جهت تماميت اقتضا، بر اساس برخى از مبانى، اقتضاى وجوب دارند. از سوى ديگر، از ادلۀ استحباب، غير از صحيحۀ معاويۀ بن عمار هيچ كدام از ادلۀ ديگر تمام نيستند و اقتضاى استحباب ندارند و تنها صحيحۀ معاويه بر اساس برخى توجيهات قابل استدلال است و چنانكه ذكر شد هر دو طرف به اين صحيحه استدلال كرده ا ند.
بنابراين، از ميان روايات، تنها صحيحۀ معاويۀ بن عمار مى ماند و روايات ابوبصير و روايت بكربن خالد. از اين رو، در جمع اين روايات چند راه وجود دارد:
1. اگر دلالت صحيحۀ معاويةبن عمار بر وجوب را تمام بدانيم، شكى در وجوب حلق نيست.
2. اگر دلالت صحيحۀ معاوية بن عمار بر استحباب را تمام بدانيم، با توجه به روايات ديگر، دو راه