7
خنثى
واژۀ «خنثى» از «خَنَث» به معناى تثنيه و تكسُّر 1گرفته شده و عبارت است از فردى كه هم اندام مردانه دارد و هم اندام زنانه. 2در كتاب «لسان العرب» در تعريف خنثى آمده است؛ «لَهُ مَا لِلرِّجَالِ وَ لَهُ مَا لِلنِّسَاءِ يَبُولُ مِنْهُمَا جَمِيعا» . 3
«فيومى» در كتاب «المصباح المنير» مى نويسد: «خَنِثَ: خَنَثاً فَهُوَ «خَنِثٌ» مِنْ بَابِ تَعِبَ، إِذَا كَانَ فِيهِ لِينٌ و تَكَسُّرٌ وَ يُعَدَّى بالتّضْعِيفِ فَيُقَالُ «خَنَّثَهُ» غَيْرُهُ إِذَا جَعَلَهُ كَذلِكَ وَ اسْمُ الْفَاعِلِ «مُخَنِّثٌ» بالْكَسْرِ و اسْمُ الْمَفْعُولِ بِالْفَتْحِ و فِيهِ «انْخِنَاثٌ» و «خُنَاثَةٌ» بِالْكَسْر و الضَّمِّ قَالَ: بَعْضُ الأَئِمَّةِ «خَنّثَ» الرَّجُلُ كَلاَمَهُ بالتَّثْقِيل إذَا شَبَّهَهُ بِكَلاَمِ النِّسَاءِ لِيناً و رَخَامَةً فالرَّجُلُ «مُخَنِّثٌ» بِالْكَسْرِ. و «الخُنْثَى» الَّذِى خُلِق له فَرْجُ الرَّجُلِ و فَرْجُ الْمَرْأَةِ و الْجَمْعُ «خِنَاثٌ» مِثْلُ كِتَابٍ و «خَنَاثَى» مِثْلُ حُبْلَى و حَبَالَى» . 4وى مى نويسد: زمانى كه لين و تكسُّر در چيزى وجود داشته باشد، به آن خَنِثَ اطلاق مى شود كه طبق اين بيان به شخص خنثى هم از آن جهت كه صفتى وجود دارد كه باعث تكسر و نقصان آن نسبت به مرد مى گردد، خنثى گفته ا ند.
البته در برخى ديگر از كتاب ها، 5به فردى كه فاقد اندام مردانه و زنانه باشد نيز خنثى اطلاق شده است. اما بايد گفت كه معناى مشهور و صحيحِ خنثى، عبارت است از؛ كسى كه داراى اندام مردانه و زنانه باشد و اما فردى كه فاقد اندام مردانه و زنانه باشد، به او ممسوح گفته مى شود. فقها 6نيز در بحث ارث اين دو را از هم جدا كرده ا ند و خنثى را فرد داراى اندام مردانه و زنانه 7دانسته ا ند كه در مورد آن گفته ا ند، نصف ارث مرد و زن را مى برد؛ اما فردى را كه فاقد اندام مردانه و زنانه باشد، ممسوح ناميده و بيان داشته ا ند كه سهم ارث او به وسيلۀ قرعه مشخص مى شود و حكم آن را تحت مبحث «لواحق» 8در ارث، پس از بيان احكام خنثى و قبل از بيان احكام فرد داراى دو سر بيان كرده ا ند و اين مى تواند مؤيدى بر گفتۀ ما باشد كه خنثى تنها به فردى گفته مى شود كه داراى اندام مردانه و زنانه باشد.
مشكل
واژۀ «مشكل» در اينجا به معناى مشتبه و پوشيده 9است؛ يعنى چيزى كه حقيقت آن پوشيده و مردد است. اطلاق مشكل بر خنثى از اينرو است كه حقيقت مرد يا زن بودن شخص بر ما پوشيده و مشتبه مى باشد. البته در كتاب لسان العرب در تعريف مشكل آمده است: «كُلّ مُختَلطٍ مُشكِل» 10و با توجه به اين معنا بايد گفت: وجه اطلاق «مشكل» بر فرد خنثى به دليل مختلط بودن خصوصيات مردانه