53
رواياتى ديگر از امّ سلمه
عبدالرحمان بن عوف بر امّ سلمه وارد شد و پرسيد: مادرم! از زيادتى و فراوانى اموالم بيمناكم؛ زيرا اموال و ثروت من از همۀ قريش افزونتر است. مىترسم در آخرت باعث هلاكتم شود. امسلمه گفت: فرزندم! انفاق كن. از پيامبرخدا شنيدم كه فرمود: بعضى از اصحاب و ياران من، به جهت كارهايى كه انجام مىدهند، پس از مرگشان مرا نخواهند ديد. عبدالرحمان بن عوف، ماجرا را بر عمربنخطاب نقل كرد. عمر بى درنگ نزد ام سلمه آمد و گفت: مادر! شما چنين مطلبى را از پيامبر شنيدهايد؟ گفت: آرى. پرسيد: آيا من از آنانم؟ فرمود: نمىدانم، اما پس از تو هم كسى را اطمينان نمىدهم كه از اين افراد نباشند. 1
امسلمه، روايتگر حديث رد شمس، حديث غدير، صحيفۀ امامت، شهادت على (ع) ، شهادت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) ، حديث اخوت پيامبر با على، حديث يوم الرّزيه، حديث طير، حديث ناكثين و قاسطين و مارتين و احاديث فراوان ديگرى است كه در متون و منابع تاريخى و روايى موجودند.
اعتراض امسلمه به ابوبكر
وقتى حضرت زهرا (عليهاالسلام) پس از رحلت پيامبر (ص) خطبۀ جامع خود را در مسجد مدينه، در حضور خليفه ايراد كرد، ام سلمه از جا برخاست و با اين بيان بر ابوبكر اعتراض كرد و اينگونه سخن گفت:
«اى ابوبكر، آيا چنين گفتارى دربارۀ شخصى مانند فاطمه، دختر پيامبر (ص) سزاوار است؟ ! به خدا سوگند كه او حوريهاى است به صورت بشر. او در دامان پرهيزكاران تربيت شد و پيوسته در حمايت فرشتگان بود و در دامان مادرانى پاك و طاهر نشو و نما كرد. او بهترين تربيت يافته در بهترين دامن و پاكترين آن است. آيا گمان مىكنيد كه پيامبر ميراثش را بر او حرام شمرد و به وى اعلام نكرد؟ ! با آنكه خداوند به آن پيامبر رحمت دستور داد؛ (وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الأَقْرَبينَ) ؛ «و بترسان خويشاوندان نزديكت را.» يا آنكه تصور مىكنى پيامبر به فاطمه اطلاع داد و او مخالفت امر پدر كرد و آنچه را كه حق ندارد مطالبه مىكند؟ ! با آنكه او به گفتۀ پيامبر (ص) بهترين زنان و اسوۀ آنان و مادر سيد جوانان