50آماده ساخته، نزديك من مىخوابانيد و خود در محلى پنهان مىشد تا من سوار شوم و لباسهايم را مرتب كنم. سپس مىآمد و مهار شتر را مىگرفت و به راه مىافتاد و پيوسته اين كار را انجام مىداد، تا نزديك مدينه.
به قريۀ بنى عمروبن عوف، نزديكى قبا كه رسيديم، گفت: شوهر تو در اين محل است. بر ابوسلمه وارد شدم و عثمانبنطلحه به مكه بازگشت.
ام سلمه همواره مىگفت: خانوادهاى را سراغ ندارم كه به اندازۀ خاندان ابوسلمه در اسلام رنج كشيده باشند و هم سفرى به بزرگوارى و شرافت عثمانبنطلحه نديدهام! گويند اين نخستين هودجى بود كه از مكه به مدينه هجرت كرد.» 1
امّ سلمه در مدينه
امّ سلمه، از سال اول تا سال 61 يا 62 هجرت در مدينه بود كه اين مدت نسبتاً طولانى، در بردارندۀ وقايع بىشمارى است، كه خود تفصيل فراوانى را طلب مىكند. اما بهطور اجمال، بودن وى در مدينه را به سه دوره مىتوان تقسيم كرد:
الف: تا سال چهارم هجرت كه همراه شوهرش، عبداللهبن عبدالأسد بود.
ب: از هنگام ازدواج با پيامبر (ص) تا رحلت آن حضرت.
ج: پس از رحلت پيامبر، تا سال 61 يا 62 هجرت.
اين سه دوره، براى ام سلمه آكنده از جريانهاى فراوان است. او حوادث غم انگيزى را شاهد بود و اسرار بىشمارى را با خود داشت؛ غصههاى رحلت پيامبر، فاصله امّت از آرمانهاى نبى رحمت، مظلوميت و غربت زهراى اطهر، مظلوميت على و خاندان رسالت، شهادت دُردانۀ رسالت، زهراى مرضيه، غم غربت علىبنابىطالب و شهادت وى و غم مظلوميت حسن و حسين: و. . .
امّ سلمه و ازدواج با پيامبر (ص)
وى تا سال سوم هجرت، در مدينه همراه شوهرش عبدالله بنعبدالأسد مخزومى بود كه در اين سال جنگ اُحد پيش آمد. شوهرش كه در جنگ شركت داشت جراحات فراوانى برداشت و پس از هشت ماه در اثر همان جراحات به شهادت رسيد. امّ سلمه به هنگام احتضار