22«مشركان مىخواستند مؤمنان را نيز به زور وادار به قبول آن كنند.»
شركِ مشركان صدر اسلام در حدّى بود كه به تعبير بخارايى، مىخواستند «به آن بسوزانند و در رنج افكنند.» چرا؟
زيرا اساساً ادامۀ حيات بتها بدون جنگ متعصّبانه عليه مؤمنان ممكن نبود. نظام اجتماعى مبتنى بر قدرت بتها با خشونت وحشيانه توأم شده بود. نه اين از آن رها مىشد و نه آن از اين و پيامبر صلى الله عليه و آله و صحابۀ او در مقام رويارويى با چنين وضعى جز دفاع از نفوس مردم و نگاهبانى تعاليم اسلام راه ديگرى نداشتند.
چون تاريخ و سيره را به ياد آوردم، قانع شدم كه فتنه:
مجموعۀ عذابها، محنتها، تهديدها، اقدامات جنگى و برپاكردن آشوب و شورشهايى بود كه مشركان براى حفظ بتهايشان، عليه مسلمانان مدينه و نه صرفاً شخص پيامبر، به راه انداخته بودند و قصدشان اين بود كه مسلمانان را از صفحۀ مدينه بزدايند.
چون به صراحت تاريخ، چنين فتنههايى عليه مردم برپا شده بود، پس: «قٰاتِلُوهُمْ» يعنى: با مشركان و معاندان بجنگيد؛ تا فتنه برچيده شود و جاى خود را به تفاهمى در سايۀ اين اصل دهد كه همۀ انسانها مخلوق خداوندى يكتا هستند و از رحمت و نعمت او برخوردارند.
تاريخ نشان مىدهد كه شمشيرها را قريشيان بلند كردند و آغازكنندۀ هجوم، آنان بودند. حتّى همۀ قبايل عرب را ترساندند تا از درِ صلح با مسلمانان وارد نشوند و هر پيمانى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى همزيستى مسالمتآميز بسته بود، پاره كردند. بر هر استدلال و استشهادى خنديدند و هر دعوتِ به تفكّر و تأمّل را پس زدند.
طبلزنان و رجزخوانان به اين قبيله و آن قبيله رفتند تا با اتّحاد، مدينۀ كوچك آن روزگاران را دَرهم بكوبند؛ بكشند و به سنّتهاى عرب، اسير كنند.
از آنجا كه كفّار، در برابر تعاليمِ رو به گسترش اسلام پيروز نشدند و آمالشان براى حفظ سنّتهاى پوسيده و وحشيانۀ قبايل، جامۀ تحقّق به بر نكرد، آنان مظلوم تاريخاند! و اسلام بايد جواب دهد كه چرا وَ قٰاتِلُوهُمْ حَتّٰى لاٰ تَكُونَ فِتْنَةٌ؟ در حالى