21جاى اين سؤال وجود دارد كه چرا در اين آيه تعبير شده است: و قاتلوهم؟ مگر دشمنان چه كردهاند كه بايد با آنان مقاتله كرد؟ در سه آيۀ قبل از آيۀ مزبور آمده است:
وَ قٰاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّٰهِ الَّذِينَ يُقٰاتِلُونَكُمْ .
نظير آن را در سورۀ انفال آيۀ 39 مىخوانيم:
وَ قٰاتِلُوهُمْ حَتّٰى لاٰ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّٰهِ... ولى فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللّٰهَ بِمٰا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ .
نتيجه مىگيريم كه اين آيهها، از زمرۀ آيات دفاع است؛ هم به دليل جملۀ (به كشتار «يُقٰاتِلُونَكُمْ» شما پرداختهاند) و هم به اعتبار بكارگيرى تعبيرِ «از بين رفتنِ فتنه». پس فتنهاى رخ داده و آثار آن، حيات مردم را تهديد كرده است. در اين حال، دعوت صالحان بىنتيجه مانده است و راهى نمانده جز پذيرش مرگ، به غارت رفتن، گمراهى و جهل؛ يا دفاع از خود، از علم و معنويّتى كه انسان را تعالى مىبخشد.
بد نيست در باب مفهوم «فتنه» تأمّل بيشترى مبذول داريم:
مؤلّفان كتبى كه دربارۀ مفردات و وجوه قرآن نوشتهاند، گفتهاند كه واژۀ «فتنه» در هر آيهاى به معناى خاصّى است و مجموعاً آن را در پانزده وجه تعريف كردهاند:
شورش، شرك، كفر، عذابكردن، كشتن، سوزاندن، گمراهشدن، ديوانهشدن، خطا و بزه، ناسپاسى و گمراهى، آزمايش و وسوسه و انديشههاى بد.
جمع «فتنه»، فتَن است كه به گفتۀ بخارايى در التمستخلص: «سوختن و در رنج افكندن» است.
پس از بررسى تعريفهاى لُغوى به تفاسير مراجعه كردم و ديدم همگان معنى فتنه را در آيههاى يادشده «بتپرستى» دانستهاند. به خود گفتم كه آيا صِرف شرك و بتپرستى، مستوجب قتل است؟ به نظر مىرسد پاسخ، منفى باشد. مرحوم علاّمه در الميزان گر چه فتنه را بتپرستى دانسته است؛ ولى از كلام او مىتوان فهميد كه شركِ مورد نظر از نوع خاص و حادّ بوده است: