23كه بايد رابطه برعكس باشد و آنان كه ظالمان و جاهلان تاريخ بودند، در برابر پرسش و اتّهام قرار گيرند كه چرا پيامبر صلى الله عليه و آله را در موقعيّت تدافعى (دفاعى براى صلح و ارزشها و كمالات انسانى كه آدمى قادر است به سوى آنها عروج كند) قرار دادند.
ممكن است سؤال كنيد:
با اين تفاصيل چرا در كتاب حاضر، عنوان «غزا؛ دفاعى براى صلح» را انتخاب كردهام؟
در پاسخ بايد بگويم: به جاى حذف واژۀ غزا، بهتر است آن را از معانىيى كه موجب سوءتعبير شده، پالايش كنيم و با نقد صحيح و يافتن مصداق و مدلولهاى چنين واژهاى در تاريخ مدينه، به جاى زحمت فراوان براى زدودن و حدف واژگانى از اين دست، متحمّل زحمت فراوان براى درست فهميدن آن واژه در ميراث معنوى - فرهنگى خود شويم.
اين كتاب سعى كرده تا نشان دهد غزا، جهاد يا هر واژۀ ديگرى كه در بيان وقايع زندگى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بهكار مىرود، مفهومى جز بازداشتن آزاردهندگان از آزار ندارد.
مقاومت مهاجران و انصار براى حفظ زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله ، آزار و ايجاد زحمت محسوب نمىشد و دفاع پيامبر صلى الله عليه و آله از زندگى انسانها و در واقع: دفاعِ «كتاب به دستان» در برابر تهاجمِ «شمشير به دستان» بود.
ممكن است سؤال كنيد: آيا واقعاً فهم آيات و سيرۀ پيامبر صلى الله عليه و آله ، به همين سادگى است؟! پس از چهارده سال كه از پژوهشهاى مدينهشناسى مىگذرد، به سادگى به نتيجهاى رسيدم كه ناصرخسرو آن را به سادگى يافته بود كه:
چرا نامۀ الهى را نخوانى
چه گردى گرد افسانۀ مغازى
به همان سان كه مولوى دريافته بود كه:
پس غزا زين فرض شد بر مؤمنان
تا ستانند از كف مجنون، سنان
مشكل، قرآن و سيره و تحقيق و تطبيق نيست؛ مشكل، رهاشدن از هزاران تعبير و