18نشستن است، فرصتى كه ممكن است هر لحظه پديدار شود، هر جا كه به چنين لحظهاى رسيدم توانستم فكر كنم، بنويسم و بر نوشتۀ ديگران بينديشم، فقط بينديشم تا فهم خود را درست كنم نه اينكه بخواهم با نفى و اثبات ديگر فكرها خود را كنار آنها بنشانم يا در برابر كسى خود را مدعى فكرى بخوانم؛ روشى كه هر كس مىتواند در آستانۀ دالان صلح خاموش، به آن ره يابد و خستگىهاى تلاش را از خود بزدايد تا باز مهياى قبول خستگىهاى ديگر شود، شيرينى رضا در پذيرايى مدام از رفت و آمد خستگىها است.
پرسش : در اين راه، محور فرهنگ شناسى شما حول چه موضوعاتى دور مىزد؟
پاسخ: دو موضوع اساسى پيش روى من بود: «ايران شناسى» تا هويّت اين جهانى خود را در ميراث فرهنگى ايران بجويم و «مدينه شناسى»، تا هويت آن جهانىام را در ميراث اسلامى فرهنگهاى جهان بخوانم.
براى من نهايَتِ هر يك، بدايتِ ديگرى بود. هر دو راه به يك ميقات رسيدند، نمىدانم كجا؟ نمىدانم چرا؟ چون هرگاه به چنين ميقاتى رسيدم، هم خود را گم كردم و هم ميقات را.
پرسش : از مدينه شناسى شروع كنيم، از اينكه از چه زمانى انگيزۀ چنين پژوهشى در شما پديدار شد؟ به كجا رسيدهاى و تا كجا خواهى رفت؟
پاسخ: در آبان ماه سال 1353 خورشيدى، براى اولين بار طرحى دادم تا پيش از آغاز سفر ايرانيان به مكه، مجموعهاى از سخنرانىهاى تلويزيونى دربارۀ «حج اسلام» برگزار شود كه موافقت شد، در اين خصوص ديدارهايى در عالم فرهنگ با مرحومان سيد مرتضى شبسترى و سيد محمد بهشتى و مرتضى مطهّرى و محمد تقى جعفرى و سيد غلامرضا سعيدى و دكتر نصر و دكتر زرياب خويى و احمد آرام داشتم، همه از طرح مسأله استقبال كردند، چند موضوع انتخاب شد؛ فلسفۀ حج، احكام حج، تاريخ و جغرافياى حجاز و راهنمايى پزشكى و مسائل زيستى و اخلاقى.
هر چه پرس و جو كردم كه فردى را بيابم تا دربارۀ «تاريخ آثار حجاز» با او