78پيكر نايب اول به دست فرزندش محمد غسل داده و كفن شد و با حضور بزرگان شيعه و مردم در بغداد به خاك سپرده شد. شيخ طوسى كه در سال 448 هجرى در بغداد بوده و از مزار عثمان بن سعيد ديدن كرده، مىنويسد:
قبر عثمان بن سعيد در سمت غربى شهر بغداد، ميدان بازار، اول محلۀ دروازه حبله، در سمت قبلۀ مسجدى واقع است. بين قبر و مسجد ديوارى وجود دارد كه قبر را از مسجد جدا مىكند و در قسمت محراب درى است كه به طرف قبر راه دارد.
به نوشتۀ شيخ طوسى، اولين بار حاكم وقت بغداد «ابومنصور محمد بن فرج» آن ديوار را خراب كرد و مقبرۀ نايب اول را ظاهر نمود و صندوقى هم بر روى آن نهاد. هر كس مىخواست وارد مىشد و آن را زيارت مىكرد. حتى همسايگان و اهالى محله كه از پيروان اهل تسنن بودند، به زيارت قبر نايب اول مىرفتند و به قبرش تبرك مىجستند.7 اين مكان، در اصل منزل او بوده؛ يعنى نايب اول در منزل خود دفن شده است.
نايب دوم
«محمد بن عثمان» ، همانند پدر از علماى برجستۀ دوران امام عسكرى (ع) به شمار مىآمد و در ميان بزرگان شيعه شناخته شده و مورد اعتماد آن حضرت نيز بود. در حديثى آمده است كه وقتى شيعيان از نواحى مختلف به حضور امام عسكرى شرفياب شده بودند، آن حضرت خطاب به آنان از نيابت وى خبر داده و فرموده بود:
اشهدوا على اَنَّ عثمان بن سعيد العمرى وكيلى واَنَّ ابنه محمداً وكيل ابنى مهديكم8؛ گواه باشيد! به تحقيق عثمان بن سعيد عمرى وكيل من است و پسرش محمد نيز وكيل فرزندم مىباشد كه مهدى شماست.
وقتى نايب اول از دنيا رفت و نيابت به فرزندش محمد محول گرديد، توقيع مباركى از جانب حضرت حجت (عج) به دست وى رسيد. امام دوازدهم در اين توقيع ضمن تسليت به او و درخواست اجر و صبر در اين مصيبت بزرگ، بر جانشينى محمد به نيابت از پدرش تأكيد فرمود و از اينكه فرزندى خلف براى پدرش شده و مسؤوليت نيابت را برگردن گرفته است، او را بشارت داد.
مدت نيابت محمد بن عثمان از سال 265 تا 305 هجرى به طول انجاميد. اين دوران مصادف با خلافت چهار خليفۀ عباسى، يعنى: معتمد، معتضد، مكتفى و مقتدر بود. در اين روزگار محل حكومت عباسيان شهر سامراء بود و دستگاه نيابت همچنان در بغداد به دور از چشم مستقيم نامحرمان به فعاليت خود ادامه مىداد و به هدايت و ادارۀ شيعيان اهتمام داشت.
«محمد بن على اسود قمى» از كارگزاران دستگاه نيابت در قم مىگويد:
. . . در عصر نيابت محمد بن عثمان، روزى زنى به من مراجعه كرد و پارچهاى را داد تا آن را به محمد بن عثمان برسانم. آن پارچه و امانتهاى ديگر را كه مردم به من داده بودند تا به دست نايب دوم برسانم، برداشتم و از قم عازم بغداد شدم. پس از ورود به بغداد، به خدمت محمد بن عثمان رسيدم. او دستور داد تا همۀ اموال و امانتها را به محمد بن عباس قمى (از خدمتگزاران دستگاه نيابت) تحويل بدهم. همه را تحويل دادم، بهجز پارچۀ آن زن كه مفقود شده بود و من متوجه نبودم. اندكى گذشت تا اينكه نايب دوم به من پيغام داد آن پارچه را هم تحويل دهم. در اين هنگام به ياد پارچۀ آن زن افتادم. هر چه تلاش و جستوجو كردم پيدا نشد. با نگرانى موضوع را با محمد بن عثمان در ميان گذاشتم. او به من دلدارى داد و گفت نگران نباش؛ بهزودى پيدا خواهد شد. اندكى گذشت و فرمايش وى تحقق يافت و پارچه پيدا شد و من آن را تحويل محمد بن عباس دادم و در تعجب بودم كه چطور محمد بن عثمان از موضوع پارچۀ آن زن آگاه بود و از پيدا شدنش خبر داد.9
«جعفر بن محمد بن مُتَيل» مىگويد:
روزى نايب دوم مرا خواست و دو لباس علامتدار با كيسهاى درهم به من داد و فرمود: لازم است همين الان به سوى منطقه واسط حركت كنى و اين محموله را به اولين فردى كه او را در فلان مكان ديدار مىكنى، تحويل دهى. جعفر مىگويد: مأموريت را پذيرفتم، ولى در دل افسرده خاطر بودم و با خود گفتم: فردى چون مرا حامل اين محمولۀ ناچيز قرار داده است. راهى واسط شدم. چون به محل موعود رسيدم، از اولين نفر سراغ حسن بن محمد قطاة صيدلانى ، وكيل موقوفات در واسط را گرفتم. او گفت: خودم هستم! تو كيستى؟ پس از معرفى خود، با همديگر معانقه كرديم. سلام محمد بن عثمان را به او رساندم و محموله را تحويل دادم. وقتى از موضوع آگاه شد، گفت: خدا را شكر! محمد بن عبدالله حائرى فوت كرده است. اكنون جهت تهيه كفن بيرون آمدهام. وقتى محموله را باز كرد هر آنچه براى تجهيز ميت لازم بود را در آن مشاهده كرديم. سپس جنازه را با هم تشييع و دفن كرديم و من به بغداد بازگشتم.10
سرانجام محمد بن عثمان پس از چهل سال تلاش و كوشش در رأس دستگاه نيابت، در بستر بيمارى آرميد و شواهد و قرائن نشان مىداد كه آمادۀ سفر به ابديت مىشود. در اين هنگام علماى سرشناس شيعه همچون: «ابوسهل اسماعيل بن على نوبختى» و چند تن ديگر به عيادت نايب دوم رفتند تا ضمن ديدار، تكليف خود و شيعيان را هم روشن سازند. در اين جلسه از محمد بن عثمان سؤال شد: اگر از دنيا رفتيد، چه كسى جانشين شما خواهد شد؟ او به «حسين بن روح نوبختى» اشاره كرد و گفت: او جانشين من و سفير ميان شما و حضرت حجت (عج) و شخصيت امين است. پس از من در امور خود، به وى مراجعه كنيد و من به ابلاغ اين موضوع مأمور شده بودم و آن را به شما رساندم.11
جعفر بن احمد متيل مىگويد: