51اولين حكمران كوفه سعد بن ابى وقاص بود كه در سال 17 هجرى اين شهر را بنيان نهاد و بر ادارهاش اهتمام ورزيد. «مغيرة بن شعير» حاكم بعدى بود كه معاويه از وجهه او براى اداره كوفه استفاده كرد. مغيره كوشيد تا حدودى به طور مستقل عمل كند و در مقابل برخى خيزشهاى شيعيان دست به كشتارهاى شديد و سركوبىهاى خونين نزد. مغيره تمايلات عثمانى داشت و به همين دليل از بيعت با حضرت على (ع) امتناع ورزيد17.
«عمار ياسر» كه مسلمانى معتقد و مبارز و فداكار بود و صحابى صميمى پيامبر اكرم (ص) به شمار مىرفت، توسط خليفه دوم به سمت استاندار كوفه تعيين شد. «عبدالله بن مسعود» نيز صندوقدار بيتالمال گشت. عمار در اين مقام بر اساس تعاليم اسلامى رفتار كرد و مىكوشيد با فروتنى، زهد و پارسايى و همچون مردم عادى روزگار بگذراند. او در نود و سه سالگى در جنگ صفين در ركاب حضرت على (ع) به شهادت رسيد. «نعمان بن بشير انصارى» به عنوان امير كوفه، روش آرام و ملايمى را در پيش گرفت و تا زمان مرگ معاويه، در اين سمت باقى بود. نعمان از حاميان بنىاميه بود. «ابوموسى اشعرى» را عثمان براى امارت كوفه در نظر گرفت و اگرچه از سوى حضرت على (ع) در اين سمت ابقا گرديد، ولى بناى كارشكنى را با آن امام همام نهاد و مردم را از همكارى با امام متقين بازمىداشت. در ماجراى حكميت، وى با حيلهگرى «عمروعاص» ، حضرت على (ع) را از خلافت خلع و فرمانروايى معاويه را تثبيت كرد.
وقتى زياد بن ابيه كه فردى جنگجو، جاهطلب و اهل شرارت و فتنه بود، از سوى معاويه به عنوان والى كوفه تعيين شد، به سركوبى خونين شيعيان دست زد و جمعى از ياران حضرت على (ع) و امام حسن مجتبى (ع) را به شهادت رسانيد.
فرزندش، عبيدالله كه بعد از ناتوانى نعمان بن بشير در سركوبى قيام «مسلم بن عقيل» ، علاوه بر حكومت بصره، حكمران كوفه نيز گرديد، دوازده هزار نفر از شيعيان را دستگير و محبوس ساخت. قيام فرزند عقيل و فرستاده امام حسين (ع) را درهم كوبيد و او و برخى يارانش از جمله «هانى بن عروه» را به شهادت رساند و لشكرى را براى مبارزه با حضرت اباعبدالله (ع) به كربلا روانه ساخت و در اين رويداد مهم، جنايات بىشمارى مرتكب گرديد.
يكى از سفاكترين واليان كوفه «حجاج بن يوسف ثقفى» است كه «عبدالملك مروان» او را به اين سمت منصوب كرد. وى با مردم اين ديار و اطراف، رفتارى ظالمانه و خشن داشت و موجى از بيم و هراس را بر كوفه حاكم ساخته بود. منابع تاريخى گفتهاند وى بيش از يكصد هزار نفر را زير شكنجه به قتل رساند و موقعى كه اين خونخوار به هلاكت رسيد، در زندانهايش پنجاه هزار مرد و سى هزار زن شرايط بسيار مشقتبارى را سپرى مىكردند18.
منابع درآمد كوفه و كوفيان
خراج شهرهايى چون گرگان (استرآباد) ، سيستان، انبار و برخى مناطق آذربايجان، به بيتالمال كوفه انتقال مىيافت و پس از تأمين نيازهاى عمومى شهر و اهالى آن، مازادش براى حكومت مركزى ارسال مىشد، عمده درآمد دولت، از خراج نقاط فتح شده توسط رزمندگان كوفه بود. غيرمسلمانها چون مجوسيان، يهوديان و مسيحيان، سالانه و بهطور سرانه به حكومت جزيه پرداخت مىكردند. غنايم منقول نقاط مفتوحه، اموال فرمانروايان و امراى دشمن نيز خزانۀ امارت كوفه را تشكيل مىداد. اخذ عوارض بازرگانى از تاجرانى كه اجناس و كالاهاى گوناگون به كوفه مىآوردند، به توان مالى حكمران كوفه مىافزود. اين درآمدهاى قابل توجه، علاوه بر ارزش اقتصادى، يك نوع اقتدار سياسى و اجتماعى براى والى اين شهر بهوجود مىآورد و او از اين رهگذر مىتوانست براى مخالفان و دشمنان دردسرهاى زيادى فراهم كند. چنانكه عبيدالله بن زياد موفق شد با پرداخت رشوههاى كلان به رؤساى قبايل و اشراف كوفه و نيز افزودن بر عطاياى آنان، اين افراد را براى نبرد با امام حسين (ع) راضى كند. وقتى «مجمع بن عبدالله عائذى» در كربلا به نيروهاى سيدالشهدا (ع) پيوست، در پاسخ به آن حضرت كه اوضاع و احوال كوفيان را جويا گرديده بود، گفت: بزرگان كوفه كه از بخششها و رشوههاى فراوان حكومت برخوردار شدهاند، يكپارچه براى جنگيدن با شما بسيج گرديدهاند19.
مردم كوفه بخشى از منابع مالى خود را از طريق كسب و كار، فعاليتهاى زراعى و دامى، روى آوردن به فنون و صنايع دستى و خدمات ادارى و انتظامى در دستگاه حكومت وقت، بهدست مىآوردند.
كوفيان مقدارى وجوهات نقدى به صورت يكجا يا در اقساطى سالانه، با عنوان «عطا» از حكومت دريافت مىكردند و كمكهاى جنسى كه شامل گندم، جو، خرما، روغن و برخى مواد غذايى ديگر بود و «رزق» ناميده مىشد، به آنان تحويل مىگرديد. حضرت على (ع) در پرداخت اين مقررى، اصل مساوات و عدالت را رعايت مىنمود و حتى مخالفان را از آن محروم نكرد20.
با روى كار آمدن امويان و مروانيان، هنگام پرداخت عطا، مسائل طبقاتى و سياسى لحاظ گرديد و شرط آن ميزان تقرّب و وابستگى به دربار بنىاميه و سرسپردگى به حكومت مركزى بود. مخالفان بهخصوص شيعيان، تهديد به قطع آن شدند و موالى از دريافت آن محروم بودند.
متأسفانه وابستگى كوفيان به اين مقرّرى و يارانه والى كوفه، يك نقطه ضعف بزرگ را بهوجود آورد و دستگاه حكومت از آن به عنوان اهرمى در برابر مخالفان خود استفاده كرد. وقتى مسلم بن عقيل همراه ياران خويش قصر عبيدالله زياد را به محاصره درآورد،