48
كوفه و كوفيان
مقدمه
شهر كوفه كه به دليل گسترش نجف اشرف، امروزه از توابع آن به شمار ميرود، در دورهاى طولانى مركز سياسى و حكومتى مسلمين بوده است. در تاريخ و فرهنگ تشيع، بعد از مكه و مدينه منوره شهرى به اهميت كوفه در صدر اسلام وجود نداشته است.
متأسفانه در فرهنگ عمومى كوفه تداعى كننده بىوفايى، نفرت، خيانت و جنايت است، اما بر خلاف اين تصور غير واقعى و غير مستند، كوفه داراى چنان سابقۀ فرهنگى، فكرى، سياسى و اجتماعى است كه ائمه هدى عليهم السلام اعتبارى ويژه براى اين شهر قائل گرديده و در احاديثى معتبر به ستايش آن و اهلش پرداختهاند.
كوفه بزرگترين شهرى است كه توسط مسلمين بنا گرديد؛ شناخت اين شهر و كوفيان محور اين نوشتار است.
وجه تسميه كوفه
كوفه شهرى است مشهور در سرزمين بابل، از نواحى بينالنهرين جنوبى كه گاهى آن را «خدّالعذرا» و «كوفة الجند» (كانون رزمندگان) ناميدهاند. گويند چون دايره شكل است، به اين نام معروف شده است. برخى گفتهاند به تپههاى پوشيده از شنهاى هلالى شكل (برخان) كوفه گويند. برخى مورخان كوفه را واژهاى عربى دانستهاند كه در اصل «كوفاه» بوده و اين واژه نام منطقهاى است كه نگهبانى و دژبندى شده است1.
ضرورت تأسيس كوفه
شهر «حيره» واقع در چند كيلومترى كوفه كنونى بهمنزلۀ سنگرى براى حفظ شهرهاى ايران از تاخت و تاز قبايل صحرايى و چادرنشين بود كه با فتح آن2، اندكى بعد رزمندگان مسلمان شهر «مداين» (تيسفون) را كه مركز فرمانروايى ساسانيان بود، فتح كردند. سپس باقىمانده سپاه يزدگرد را در «جلولا» كه منطقه مرزى بين ايران و عراق بود، درهم شكستند. با اين پيروزى قواى ساسانى از دره دجله و فرات يعنى منطقه جنوبى جزيره بهطور كامل بيرون رانده شد. پس از آن، مسلمانان اين ضرورت را احساس كردند كه حكومت مستقرى در مناطق فتح شده بهوجود آورند. اولين اقدام براى اين هدف، انتخاب يك پايتخت بود و سرزمينى كه كوفه ناميده شد، براى اين منظور مناسب بود؛ زيرا به غير مسلمانان آلوده نبود. در اين شهر، تأسيس يك دستگاه ادارى، سياسى و نظارتى اجتنابناپذير به نظر مىرسيد؛ زيرا اداره مناطق فتح شده توسط رؤساى محلى صورت مىگرفت و مسلمانان هيچگونه مباشرت و نظارت مستقيمى در اين باره نداشتند3.
به علاوه كوفه مىتوانست كانونى براى مهاجران از راه رسيده و نيز پايگاهى براى دفع حملات دشمنان زخمخورده و ايجاد امنيت سياسى و اجتماعى در قلمرو جديد باشد.
مورخان مىگويند: خليفه وقت در نامهاى از «سعد بن ابى وقاص» خواست تا محلى را براى هجرت مسلمانان و پيروان ايشان برگزيند كه بين آن محل و خود وى دريا فاصله نباشد. سعد به شهر انبار آمد تا منزلگاه را در آن جا قرار دهد؛ اما حشرات موذى فراوانى در آن محل ساكنين را آزار مىداد. «عبدالمسيح بن بقيله» كه به منطقه آشنايى داشت، سعد را به سرزمينى هدايت كرد كه از فلات پايينتر و از زمين پست (جلگهاى) و پشهگير مرتفعتر است. اين ناحيه «سورستان» ناميده شد كه همان كوفه كنونى باشد.
رزمندگان مستقر در نواحى شرقى به دليل فتوحات متوالى، احساس خستگى مىكردند و نمىتوانستند در محلى كه اقليمى نامناسب داشت، اقامت گزينند. آنان نيازمند منطقهاى بودند كه مناسب خُلق و خويشان باشد و تا اندازهاى برايشان آرامش و آسايش بهوجود آورد. به علاوه، كوفه آسانترين مسير براى ارتباط حجاز با عراق بود و نيز گذرگاه فرات ميانه و تمامى بابل در اين ناحيه بود. اگر چه موقعيت حاشيهاى داشت و دور از مركز بود، ولى مسيرهاى ارتباطى مناسب، آن را با مركز خلافت مرتبط مىساخت. تلفيق جالب ميان صحراى هموار و زمين زراعى و مسكونى و نزديك بودن كوفه به منابع آب، از عوامل انتخاب آن براى شهرى مهم به شمار مىآمده است؛ زيرا كوفه در محلى واقع است كه جلگه به سوى دشتهاى آبيارى شده و زراعى، كشيده شده و در يك موضع خشك، بر روى تراسى در كنار شاخه اصلى فرات و در ارتفاع دو مترى از سطح درياى آزاد قرار گرفته است4.
«طبرى» مىنويسد: