28دانستهاند. آنها ماجراى ديگرى را نيز در اين باره چنين نقل كردهاند:
عباس كه جوانى بيش نبود، بيرون آمد و با فرزندان ابن شعثاء روبهرو شد و آنها و پدرشان را به هلاكت رساند ... حاضران از دلاورى و شجاعت او به شگفت آمدند. در اين هنگام، اميرمؤمنان (عليه السلام) فرياد برآورد و او را خواند و فرمود: فرزندم! بازگرد، و عباس بازگشت. على (عليه السلام) به پيشوازش رفت و نقاب از چهرهاش برگرفت و ميان دو چشمش را بوسه زد. لشكريان چون نگاه كردند، قمر بنىهاشم عباس بن على (عليه السلام) را ديدند. 1
اين اشتباهات و نقلهاى مختلف باعث شده تا عدهاى با توجه به كمسن بودن عباس بن على (عليه السلام) در آن روز، در صحت انتساب اين ماجرا به ايشان ترديد و تشكيك كنند. اردوبادى گويد:
عباس در روزگار صفين (كه از وقايع سال 36ه بود و تا اواخر سال 37 به طول انجاميد) پسرى نُه ساله بود، نه مردى كامل، چنانكه خوارزمى در «مناقب» گفته است؛ زيرا اين سخن با آنچه پيش از اين دربارۀ عمر شريف او در روز عاشورا نقل كرديم، مخالف است. پس مطالبى كه از جنگ صفين به او نسبت داده مىشود، نمىتواند صحيح و قابل قبول باشد. 2
امّا شيخ مظفر به سختى از منابع تاريخىاى كه حضور عباس (عليه السلام) در صفين را اثبات مىكند، دفاع كرده و تأكيد نموده كه تاريخهاى ضبط شده، يكديگر را تكميل مىكنند؛ يعنى همۀ مطالب مربوط به وقايع تاريخى، به طور كامل در همۀ آنها نيامده و چهبسا رويدادهاى يك واقعه به صورت پراكنده در كتابهاى مختلف يادآورى و ثبت شده است. 3
به عقيدۀ نگارنده دور از ذهن نيست كه عباس (عليه السلام) با وجود سنّ اندك، در بعضى يا همۀ جنگها حضور داشته باشد؛ چنانكه نقلهاى گذشته دلالت مىكرد؛ اما اين بدان معنا نيست كه وى در آن جنگها، پيكار نيز كرده است. نقلهاى تاريخى، تنها از حضور عباس در جنگها و پوشيدن لباس رزم حكايت دارد و بس، و اين براى كسى همچون عباس با آن بلندى قامت و شهامت علوى، دشوار نبوده است.
3. هنگام شهادت اميرمؤمنان (عليه السلام)
از عباس (عليه السلام) در قضيۀ شهادت پدر بزرگوارش اميرمؤمنان (عليه السلام) به صراحت و روشنى ياد شده است: