186جلد ششم بيشتر ادامه مبحث ناتمام جلد 5 است و به خاندانهاى علمى نجفى يا ساكن نجف اختصاص دارد و در نيمه دوم اين جلد، از بزرگان سادات و غيرسادات سخن گفته مىشود. خاندانهاى عاملى، طريحى، طالقانى، فتونى، فحام، قزوينى، كاشف الغطاء، محىالدين، مشكور، مغنيه، مظفر، آل ياسين، ملا كتاب، بهبهانى و. . . به همراه سادات علوى كه به رضوى، موسوى، حسنى و حسينى مشهورند و به يك خاندان منتسب نگشتهاند و نيز افرادى كه به نجفى و غروى و مشهدى معروف شدهاند، ولى از شهرهاى ديگر به نجف آمدهاند و نجفى نيستند، در اين جلد به صورت مختصر و مفيد معرفى شدهاند. اين جلد به همراه جلد پيشين، از بهترين مجلدات موسوعه المفصل قلمداد مىگردد.
نويسنده در جلد هفتم وارد قرن 14 قمرى مىشود و پس از بيان مطالبى پيرامون اخبارىگرايى و اجتهادمحورى و امورى در رابطه با منبر و شعر و ادب تعدادى از شعرا، وارد بحث مرجعيت در اين دوران طلايى حوزه نجف مىشود كه به ترتيبِ تاريخ وفات از ميرزاى رشتى (متوفاى 1312ق) آغاز نموده و با سيد مهدى شيرازى (متوفاى 1380ق) ختم شده است. شرح حال مراجعى چون محمدحسن مامقانى، ميرزا حسين خليلى، آخوند خراسانى، سيد مهدى حيدرى، سيد كاظم يزدى، ميرزاى نائينى، آقاضياء عراقى، سيد ابوالحسن اصفهانى، تعدادى از مشاهير خاندان كاشف الغطاء و. . . در اين بخش آمده است. مؤلف مىنويسد كه حوزه نجف در اين عصر وارد دوره جديدى مىشود.
در جلد هشتم نويسنده پس از يك مقدمه و بيان رابطه نجف با حكومت عصر، از مراجع شيعه در دوران معاصر سخن مىگويد و به طور خاص به مرجعيت شيعه در آخرين دهه هزاره دوم ميلادى يعنى 2000-1990 پرداخته و بيشترين مباحث اين جلد مختص همين موضوع است. البته از بيان مطالبى كه پس از سال 2000 روى داده نيز پرهيزى ندارد. حضرات آيات: سيد عبدالهادى شيرازى، سيدمحسن حكيم، شيخ عبدالكريم زنجانى، سيد ابوالقاسم خوئى، امام خمينى، شهيد صدر، سيدعلى سيستانى، سيدمحمد سعيد حكيم، شيخ بشير نجفى و عدهاى ديگر، از كسانىاند كه در اين جلد گزارشى از شرح حال علمى، سياسى و اجتماعىشان ارائه شده است.
در جلد نهم باز هم به بزرگان و مشاهير حوزوى نجف مىپردازد و از بزرگان اواخر قرن 19 ميلادى و ابتداى قرن بيستم در بخش اول اين جلد سخن گفته و در بخش دوم از مشاهير