18بنابراين مى بايست در مقتضيات زمانه وارد شده و نسبت به آن تجديد نظر كرده و توسعه خاصى در انديشهاش ايجاد كند.
شكى نيست كه گشودن دروازههاى انديشه و فكر، از مهمترين اسباب رسيدن به اين هدف مىباشد؛ بهويژه در اين زمانه كه هجمه بر دين و ديانت، با چهرههاى گوناگونى رخ مىنمايد و ارزشهاى دينى به خطر افتاده؛ تا جايى كه گاهى گمان مىرود كه دين غريب گشته؛ مانند همان روزهاى ابتداى رسالت پيامبرصلى الله عليه وآلهكه غريب آغاز شد.
پس تفقه در احكام شريعت مقدس و مسائل فرعى دين كه مربوط به اعمال مكلفين در كتاب و سنت است، در روزگارى كه اعتقادات و اصول دينى و ايمانى مردم متزلزل شده، نمىتواند به تنهايى خوراك دينى مردم را فراهم كند.
روزگار طورى شده است كه مردم به اندك بهانهاى از دين مىگريزند؛ گويى از شير درندهاى مىگريزند. بنابراين تفقه در احكام، فرع بر اصول اعتقادات است؛ چون اگر چيزى به نام عقيده وجود نداشته باشد، فقه علمى بدون موضوع مىشود. آيا اين كار منطقى است كه فقيه به ملحدى بگويد: نماز بخوان، روزه بگير، به حج برو و زكات بده؟ و آيا ممكن است فقيه به جنگ با عقايد ضاله و ترويج حقه برود، در حالى كه از ميان علوم دينى و معارف اسلامى هيچ به غير از عبادات و معاملات نخوانده است؟ بنابراين، تخصص تنها در فقه چه فايدهاى خواهد داشت، وقتى عقايد كه پايه و اصل براى فقه است، شب و روز آماج حملات و شبهات باشد.
شكى نيست كه نياز امروز دين، متفاوت از نياز ديروز آن است. ديروز اعتقادات اسلامى به درستى در جانها رسوخ كرده بود و تفقه در ابواب مختلف فقهى تنها نياز مبرم متدينين بود و علما و طلاب تمام همت خويش را در آن صرف كردند؛ اما امروز برخلاف گذشته، عقايد مردم رو به زوال گذاشته و تفقه در ابواب فقه در درجه دوم اهميت و نياز قرار گرفته است. نياز امروز مردم، ترويج اعتقادات درست و دعوت به استحكام ايمان است.
البته من منكر نيستم كه بزرگانى متبحر در معارف اعتقادى، در حوزه نجف اشرف حضور دارند، ولى بايد دانست كه تعدادشان از شمار انگشتان يك دست تجاوز نمىكند و خود اين عده اندك نيز اگر به دنبال كسانى باشند كه پاى كرسى درسشان زانو بزنند، كمتر طلبهاى را