160
مواضع انتقادى
عضدالملك با وجود پيوستگى عميق با خاندان قاجار، از مفاسد و ناروايىهايى كه بر اين دستگاه سايه افكنده و آن را آلوده و آشفته ساخته بود، رضايت نداشت و از اين بابت ناراحت بود كه چرا رشتۀ امور به دست بيگانگان و عمال آنان افتاده و عدهاى كه بايد به تدبير امور و اجراى عدالت بپردازند، مشغول عياشى و چپاول اموال مردمند. از اين روى، جمعى از علما و روحانيان و رجال خيرخواه، او را واسطه قرار مىدهند تا با شاه مذاكره كند و از دستگاه قاجار آفتزدايى اساسى بكند. اصولاً خانه عضدالملك محل اجتماع نمايندگان انجمنهاى مردمى است كه متقاضى اصلاح امور بودند؛ اما باتلاق فساد چنان عميق و گسترده بود كه اين فعاليتها نمىتوانست آن را بخشكاند. يك بار عضدالملك به حضور مظفرالدينشاه مىرود و در حالىكه ولىعهد او، محمدعلىميرزا، حضور دارد، در اين حال، شاه از عضدالملك مىپرسد: آيا از حُسن رفتار ولىعهدمان راضى هستيد؟ او كه مردى راستگو و بىملاحظه بود، بدون واهمه مىگويد: آقا! اين شاهزاده كارى كرده است كه تمام اهل مملكت دعا مىكنند عمر شاه آنقدر طولانى گردد كه خداى نكرده ديگر گرفتار سوء سلوك فرزندش محمدعلىشاه نگردند! درباريان هرچه تلاش مىكنند كه عرض عضدالملك به سمع شاه نرسد، او اعتنا نكرده و انتقاد خود را از ولىعهد با زبانى تند بيان مىكند و چون شاهزاده عصبانى مىگردد، مىگويد من براى رضايت خداوند اين واقعيت را گفتم. 1