159خواستههاى آنان، بركنارى عينالدوله، صدراعظم مستبد، ايجاد عدالتخانه و تشكيل دارالشورى يا مجلس نمايندگان مردم بود. مظفرالدينشاه كه به تازگى عمق حركتهاى انقلابى مردم را دريافته بود و هرگونه مخالفت با آن تقاضاها را موجب زوال حكومت خود مىديد، تصميم گرفت تا به خواستههاى انقلابيون عمل كند و قرار شد عضدالملك به قم رفته، با احترام و تكريم فراوان، علماى متخصّص را به تهران بياورد و به آنها مژده دهد كه عينالدوله از كار بركنار گرديده و فرمان مشروطه هم صادر شده است. علما در كمال احترام به تهران آمدند و مورد استقبال عضدالملك قرار گرفتند. 1
اصولاً عضدالملك با سران مشروطه، از جمله آقايان سيد محمد طباطبايى و سيد عبدالله بهبهانى اُلفت داشت و به همين دليل شاه او را واسطه قرار مىدهد تا با آنان مذاكرات لازم را براى اصلاحات مقتضى انجام دهد. وى در جريان انعقاد دوره اول مجلس شوراى ملى نيز فعال بود و از سوى ديگر نزد شاه رفته و از او مىخواهد تا با ملت ايران از راه لجاجت وارد نگردد و در اين مسير مطلوب، قدم مساعدى بردارد. اما مستبدان فتنهگرى مىكنند و اجازه نمىدهند كه اين تقاضا جامه عمل بپوشد.
پس از تشكيل مجلس اول نيز عضدالملك درصدد بود تا بين نمايندگان مردم و شاه شرايط صلح و اصلاح امور را فراهم آورد. با پىگيرى اين رجل قاجار، شاه به قرآن سوگند ياد كرد كه ديگر با مشروطه مخالفت نخواهد كرد و اساس مشروطيت و قوانين اساسى آن را در كمال مواظبت حمايت و رعايت كرده و از اجراى آن غفلت نخواهد كرد. عضدالملك به مجلس آمده، قرآن مهر شده به دست شاه را با دستخط قبول شرايط مجلسىها مىآورد. در ادامه نيز وقتى مناقشاتى بين شاه و مجلس پيش مىآيد، اين عضدالملك است كه مىكوشد به شاه بفهماند در رفع معايب بكوشد و از او مىخواهد اقدامى در تصفيه دربار بنمايد و سوءظنهاى مردم را برطرف سازد. او حتى شاه را متقاعد ساخت كه عدهاى از مفسدانى را كه به دستگاه حكومت نفوذ يافته و در ايجاد نزاع و اغتشاش دست دارند، اخراج نمايد. او اندكى در اين كار پيش رفت، ولى درباريان نيرنگى بهكار بردند كه بر اثر آن، شاه ايران به در هم كوبيدن مجلس مصمم گرديد و بدينگونه كشاكش بين شاه و مجلس با آتشآفروزى آنان ادامه يافت. 2