57عباس همراه سه برادر ديگرش از خيمه بيرون آمدند. شمر اماننامهاى را كه از ابنزياد براى آنان گرفته بود، به عباس عرضه كرد و گفت: اگر دست از حسين بكشيد و به سوى ما بياييد، جانتان در امان خواهد بود.
عباس، خشمگين از اين همه گستاخى بر سرش فرياد كشيد: نفرين و لعنت خدا بر تو و بر امان تو! دستت شكسته باد اى بىآزرم پست! آيا از ما مىخواهى كه دست از يارى شريفترين مجاهد راه خدا، حسين، پسر فاطمه برداريم و او را تنها گذاريم و طوق اطاعت فرومايگان را به گردن افكنيم؟ ! آيا براى ما امان مىآورى، در حالى كه پسر رسول خدا را امانى نيست؟ ! 1
شب تجلّى وفا
براى ياران اباعبدالله (ع) شب عاشورا آخرين شب بود و فردايش روز فداكارى و حماسهآفرينى. در آن شب، امام حسين (ع) همه اصحاب را در خيمهاى گرد آورد. پس از حمد و ثناى الهى، با صدايى رسا، آنان را مخاطب قرار داد و از جنگ سخت فردا و انبوه دشمن و سرنوشت شهادت سخن گفت و از اينكه هر كس بماند، شهيد خواهد شد. از آنان خواست كه اگر مىخواهند برود، مانعى نيست.
نخستين كسى كه برخاست و اعلام وفادارى كرد، عباس بود. ديگران هم پىدرپى سخنانى همانگونه بر زبان آوردند و پاسخشان اين بود: