53در نهايت، ابن شعثا خود به ميدان آمد؛ در حالى كه مىگفت: اى جوان! همه پسرانم را كشتى؛ به خدا پدر و مادرت را به عزايت خواهم نشاند. نبرد آغاز شد و ضرباتى ميان آنان رد و بدل گشت. با يك ضربت كارى جوان، ابن شعثا بر خاك افتاد و به پسرانش پيوست. همه حاضران شگفتزده شدند. اميرالمؤمنين او را نزد خود فرا خواند. نقاب از چهرهاش كنار زد و پيشانى او را بوسيد. او قمر بنىهاشم، عباس بن على (ع) بود. 1
در سال چهلم هجرى، وقتى على (ع) به شهادت رسيد، عباس چهارده ساله بود و با اندوه فراوان تدفين شبانه پدرش را به چشم ديد. پس از پدر، تكيهگاهى چون حسنين (ع) داشت و در سايه عزت و شكوت آنان بود. ده سال تلخ را هم پشت سرگذاشت. سالهايى كه امام حسن مجتبى (ع) به امامت رسيد، اما حيلهگرىهاى معاويه، آن حضرت را به پذيرش صلح تحميلى واداشت.
حضرت اباالفضل (ع) شاهد اين روزهاى جانفرسا بود تا آن كه امام حسن (ع) نيز به شهادت رسيد. عباس در اين زمان 24 سال داشت كه باز هم غمى ديگر بر جانش نشست و داغدار برادر شهيدش شد.
تشكيل خانواده
عباس بن على (ع) زير سايه سيدالشهدا (ع) و در كنار جوانان ديگرى از عترت پيامبر خدا مىزيست و شاهد فراز و نشيبهاى روزگار بود. آن سردار رشيد چند سال پس از شهادت پدر، در سن هجده سالگى با لبابه، دختر ابن عباس ازدواج كرد. از اين ازدواج، دو فرزند به نامهاى «عبيدالله» و «فضل» پديد آمد 2كه هر دو بعدها از عالمان بزرگ دين و مروجان قرآن گشتند.