26است. او براى اولين بار در اثبات ضرورت امام از نظام احسن و غلبه خير و يا خير محض بودن وجود امام 1و در ثواب و عقاب از «قاعدة عليت» بهره برده است. 2
اوج اين رويكرد كه به دست خواجه نصير در مقصد اول و دوم «تجريد الاعتقاد» پايهريزى شده 3و در مقصد سوم تا ششم نيز عملى شده، 4بعدها الگويى براى بسيارى از متكلمان شيعى و سنى قرار گرفته است. 5
اين رويكرد زمينه طرح مستقل مباحث كلامى خاصى با صبغه فلسفى و تبيين حكمت و چرايى و چگونگى آنها را نيز فراهم كرد؛ چنانكه خواجه نصير «رسالة الامامه» را درباره فلسفه امامت نوشت. 6
2. گسترش كلام تطبيقى
سقوط خلافت عباسى، تشكيل سلسلههاى جديد حكومتى، آزادى مذاهب اسلامى و تلاش پيروان مذاهب براى به كرسى نشاندن مذهب خود، بهويژه در عصر مغولان و به طور خاص سلطان محمد خدابنده (اولجايتو) (703 - 716 ق) 7و عوامل ديگر موجب شد تا متكلمان شيعى ضمن اعلان موضع عقيدتى و فكرى تشيع، به نقد ديدگاههاى رقيب نيز بپردازند. به همين سبب خواجه نصير طوسى «قواعد العقائد» را در تطبيق و نقد كلام اسماعيليه و علامه حلى «نهج الحق و كشف الصدق» را در تبيين ديدگاه اماميه و تطبيق و مقارنه آن با كلام اشعرى و فقه مكتب خلفاء نگاشتند. اين امر در فقه نيز البته به صورتى جدى به انجام رسيد كه نمونه آن «تذكرة الفقهاء» علامه حلى است و براى اولين تطبيق و مقارنه ميان آراى فقهاى درون مذهبى (اماميه) نيز توسط همو با عنوان «مختلف الشيعة فى احكام الشريعة» به انجام رسيد.
3. ارائه نظم و چينش جديد
تا پيش از خواجه نصير طوسى و نگارش كتاب «تجريد الاعتقاد» ، علم كلام حتى در ميان شيعيان نظم و ترتيب و چينش منطقى نداشت؛ مثلاً بحث «معاد» گاهى در دو جا (مباحث عقلى آن در عدل و مباحث نقلى آن بعد از نبوت و امامت) طرح مىشده 8و گاه همه مباحث در يكجا و ذيل بحث عدل 9يا افعال الهى 10آمده و گاهى بين نبوت و امامت طرح شده است. 11خواجه با چينش و تنظيم مباحث الهيات خاص، به ترتيب اثبات ذات و صفات، نبوت، امامت و معاد 12در «تجريد الاعتقاد» به ارائه الگويى پرداخت كه بعد از او بسيارى از متكلمان از آن پيروى كردهاند. 13بديهى است علامه حلى در «كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد » و ديگر