144حسنى موسوم به «يحيى بن عبدالله» را كه هارون در انبار به زندان افكنده بود، آزاد كرد و اين تصميم خليفه را به شدت آشفته ساخت. سلطه فوقالعاده برامكه فراتر از اين بود. آنان به نام خود سكه مىزدند و دستگاه بسيار باشكوهى براى خويش تدارك ديده بودند؛ به علاوه آنان به تلاش براى تأسيس دولتى در ايران متهم شدند. اين عوامل باعث شد تا هارون براى براندازى برامكه در شهر انبار اقدام كند.
هارون پس از به جا آوردن حج مدت كوتاهى در بغداد بود؛ آنگاه به سوى انبار رفت. روزى كه به كشتن جعفر برمكى مصمم شد، «سندى بن شاهك» را احضار كرد و به وى گفت كه بر خانه برمكيان، دبيران و خويشاوندان آنان، افرادى ويژه و مورد اطمينان بگمارد و اين كار را نهانى انجام دهد. هارون الرشيد در محلى از نهر انبار با جعفر برمكى نشست. وقتى جعفر رفت، هارون او را تا جايى كه سوار مركب مىشد، بدرقه كرد و بازگشت و بر تخت خود قرار گرفت. جعفر سرمست و مغرور، بساط ساز و آواز و عياشى و شادمانى را با عدهاى از خوانندگان، كنيزان و اطرافيان به راه انداخت. در اين ميان هارون، ياسر خادم خويش را فراخواند و او را مأمور كشتن جعفر كرد. ياسر چنين كرد و سر جعفر را نزد هارون در خيمه خويش آورد. خود ياسر هم توسط فرد ديگرى به دستور هارون كشته شد. بدين ترتيب در سال 187 هجرى هارون بسيارى از برامكه و دست نشاندگان آنان را از ميان بُرد. يحيى پدر جعفر و فضل (برادرش) به زندان افكنده شدند و اموال تمام آنان مصادره گرديد. مدت دولت و عزت برمكيان 17 سال و اندى بود. شاعران هنگامى كه در رثاى برمكيان شعر مىسرودند، مردم را به عبرت گرفتن از اين ماجرا توجه مىدادند. 1
قيام ابوالسرايا و انبار
در سال 193 هجرى با مرگ هارون، پسرش محمد ملقب به «امين» روى كار آمد؛ در حالى كه برادرش عبدالله ملقب به «مأمون» از او بزرگتر بود. امين كه به سفارش پدر زمام امور را به دست گرفته بود، مأمون را از ولايتعهدى خلع كرد. او هم در خراسان به كمك ايرانيان عليه برادرش امين قيام كرد. شهر انبار از مهمترين عرصههاى نزاع بين طرفداران امين و مأمون بود. سرانجام «طاهر ذواليمينين» كه از اهالى خراسان بود، به عراق آمد و امين را كشت و سرش را براى مأمون كه در خراسان امارت داشت فرستاد. 2