29
علما و مسجد سهله
علماى بزرگ ما پيوسته بر مداومت بر زيارت مسجد سهله و نماز خواندن در آن تشويق كردهاند. عالم بزرگ شيعه شيخ طوسى در كتاب خويش مىگويد:
شايسته نيست كه نمازهاى يوميه واجب، جز در مسجد انجام شود، (مانند اينكه) كسى گذرش به مسجد سهله مىافتد و در آن نماز مىخواند و مستحب است كه در وقت بين دو نماز مغرب و عشاء در مسجد حضور داشته باشد.11
سيد بن طاووس شبهاى چهارشنبه به زيارت مسجد سهله مىرفت و مىگفت:
اگر خواستى به مسجد سهله بروى، در وقت بين نماز مغرب و عشاء در شب چهارشنبه برو كه اين وقت از ساير اوقات فضيلت بيشترى دارد.12
برخى از علما مانند آيتالله شيخ جعفر كاشفالغطاء براى دفع بلا به مسجد سهله پناه مىآوردند. خود ايشان مىگويد:
در سالى كه طاعون آمد، من به همراه چهل نفر به مسجد سهله پناه برديم و ظاهراً همۀ اهالى شهر (به جز چند نفرى كه در مسجد سهله بودند) ، به سبب بيمارى طاعون فوت كردند و بعد از برطرف شدن اين بيمارى كسى باقى نمانده بود.
شيخ محمدحسن صاحب جواهر به مسجد سهله علاقه فراوان داشت و هم او بود كه حركت به سوى مسجد سهله در چهارشنبه شبها را پايهگذارى كرد و زمانى كه قصد رفتن به مسجد سهله را مىنمود، دستور مىداد كه خيمهها و وسايل و مواد غذايى كافى را براى استفاده در زمان استراحت در بين راه شهر نجف اشرف تا مسجد سهله آماده كنند. او و شاگردان و اطرافيانش بر اسبهاى زين شده سوار مىشدند و گروههاى بسيارى از مردم با آنها همراه مىكردند و شب را در آنجا بيتوته مىكردند و احداث اين ساختمان، مربوط به اين برنامه بود.
برادر بزرگتر صاحب جواهر، شيخ محمدحسين كه طلبهاى باهوش و مستعد بود نيز همراهشان مىرفت، تا اينكه در يكى از اين سفرها بهطور اتفاقى و از روى اشتباه، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در عنفوان جوانى، در حالىكه در مسير مسجد سهله بود، كشته شد.
ماجرا از اين قرار بود: يكى از افرادى كه به دستور شيخ جعفر كاشفالغطاء مشغول فراگيرى آموزش نظامى و تيراندازى در بيابانهاى اطراف شهر بود تا در برابر وهابيونى كه دائماً، كربلا و نجف را مورد هجمههاى خود قرار مىدادند، بايستد و دفاع كند، تيرى شليك مىكند و به سبب انحراف در تيراندازى، شيخ محمدحسين مورد اصابت گلوله قرار گرفته و رحلت مىكند.13
صاحب جواهر در بستر بيمارىاى كه منجر به رحلت ايشان شد، از طرف يكى از عيادتكنندگان مورد پرسش قرار گرفت كه اگر خداى نكرده براى شما اتفاقى افتاد، مرجع تقليد چه كسى خواهد بود؟ صاحب جواهر براى پاسخ به اين سؤال دستور داد تا بزرگان از ميان علما و مجتهدين جمع شوند. آنان نيز بلافاصله به نزد صاحب جواهر رسيدند. برخى با ديدن وضعيت جسمانى صاحب جواهر گمان كردند كه ايشان، او را به عنوان مرجع تقليد بعد از خود انتخاب مىكند و برخى احتمال مىدادند كه صاحب جواهر يكى از فرزندانش را براى اين مهم پيشنهاد مىكند؛ چون در ميان فرزندانش كسى بود كه لايق چنين منصبى باشد. هنگامى كه تمامى مدعوين آمدند، صاحب جواهر سراغ «شيخ مرتضى انصارى» را گرفتند، ولى او در جلسه حاضر نبود. كسى را به دنبال او فرستاد. وقتى شيخ انصارى آمد، صاحب جواهر به او گفت: آيا مرا در چنين موقعيتى تنها مىگذارى؟ شيخ مرتضى پاسخ داد: در مسجد سهله مشغول دعا براى شفاى شما بودم. صاحب جواهر فرمود: «زمام امور دينى را كه به من سپرده شده بود، اكنون امانت الهى در نزد توست؛ پس تو نيز از احتياطاتت كَم كن؛ چرا كه دين، دين آسانى است» .14
مرحوم آيتالله سيد كاظم يزدى (صاحب عروة الوثقى) نيز رفتن به مسجد سهله را كه در برخى از شرايط و اوقات خاص، بقيه مردم در فكر ديگرى بودند، بر امور ديگر ترجيح مىداد و بسيارى از مردم نيز از اين سلوك آن مرحوم پيروى مىكردند.15
تصاوير به دست آمده از آيتالله سيد محمدسعيد حبّوبى نيز حاكى از مواظبت ايشان بر زيارت مسجد شريف سهله مىباشد؛ همانگونه كه در تصوير سمت چپ مشاهده مىشود، آيتالله محمدباقر قاموسى تكيه دادهاند و نفر بعدى شيخ محمد سخيلى و سپس نوجوانى به نام محمود حبّوبى است كه به نشانه جهاد، شمشيرى در دست دارد. در سمت راست تصوير، مرجع بزرگ شيعه آيتالله سيد محسن حكيم و در جلوى ايشان، فرزندش، سيد يوسف است. اين تصوير نيز نشان از مواظبت آيتالله حكيم بر زيارت مسجد سهله دارد و اينكه هميشه فرزندان و افراد ديگر خانوادهاش را به زيارت و توقف لحظاتى هر چند اندك در اين مسجد، تشويق مىكرد. سعى مرحوم آيتالله سيد محسن حكيم بر اين بود كه اين منطقه را به بهانهها و مناسبتهاى مختلف آباد گرداند. بازسازى مسجد «زيد» و «صعصعه» كه در كنار مسجد سهله قرار گرفته، نمونهاى از فعاليتهاى مرحوم سيد محسن حكيم مىباشد.