148نيز موجى از ستايش و اظهار شگفتزدگى از سوى عدّهاى ديگر به دست سراينده شعر رسيد و در سطح وسيعى منتشر شد و نقل محافل گرديد. بسيارى آن را حفظ كردند و آنقدر صداى موافق بالا گرفت كه تمام اعتراضات خاموش شد.
در آن دوران افراد اندكى تلويزيون و راديو داشتند؛ بنابراين مجالسى مانند شب شعر ترتيب داده مىشد كه در آن، تازههاى شعر خوانده و نقد مىشد. از همين جلسات تدريس شعر بود كه بزرگانى در ادبيات و شعر عربى مانند شيخ احمد وائلى 1 پرورش يافتند. خود علّامه مظفر نيز ديوان شعرى شامل پنجهزار بيت دارد.
دانشكده فن سخنورى
علّامه مظفر معتقد بود كه منبر حسينى بهترين راه زدودن خرافات از چهره مذهب اهلبيت (عليهم السلام) است؛ امّا به شرطى كه درست و روشمند باشد و در همين راستا دانشكده فن سخنورى را تأسيس كرد. تأسيس اين مجموعه، گام مؤثرى در به ثمر نشستن تلاشهاى ايشان در تربيت طلّاب براى تبليغ شمرده مىشد. امّا افرادى بودند كه به هر دليلى موافق اين طرح نبودند و اتّهاماتى به آن وارد مىكردند؛ براى مثال شايعه درست كردند كه اينان مىخواهند اين دانشگاه جايگاه منبر را پايين بياورند! در حالى كه واقعِ امر، خلاف اين بود. مرحوم مظفر منبر را بهترين راه مبازه با فرهنگ غرب مىدانست، امّا معتقد بود طلاب بايد براى اين كار مهم تربيت شوند.
اعتراضات به اوج خود رسيد و در برخى روزنامهها به اين طرح و مجريان آن حملات شديدى شد و شخص علّامه مظفر از سوى افرادى ناشناس تهديد شد. عدّهاى چماق به دست به كوچه و خيابان مىآمدند و براى مردم مزاحمت ايجاد مىنمودند تا علّامه را زير فشار قرار داده و مجبور به عقبنشينى كنند. منسوبين به دانشكده اعم از استاد و دانشجو و مسئول، خانهنشين شدند و جرأت خارج شدن از خانه را نداشتند. همۀ اين مصائب در حالى بود كه دانشكده مورد حمايت و عنايت آيتالله سيد ابوالحسن اصفهانى 2 قرار داشت. حتّى در سفرى كه علّامه مظفر به بغداد رفت، به علّت بيم از خرابكارى معترضين، شيخ محمّد شريعت، فرزند مجاهد بزرگ «شيخ الشريعه» (رهبر انقلاب مردم عراق بر ضد انگليس در سال 1920پس از ميرزا محمدتقى شيرازى) را به جاى خويش گماشت. ما نيز مىديديم كه