36كه حق شكر است, شكر كند و حق شكر اين است كه نعمت را از خدا ببيند. خداى تعالى به موسى (عليه السلام) وحى كرد: «اشكرني حق الشكر» ؛ يعنى مرا آنگونه كه حق شكر است, شكر كن. موسى عرض كرد: پروردگارا! چه كسى مىتواند چنين كند؟ ! فرمود: وقتى نعمت را از من ببينى, مرا شكر كردهاى.
بنابراين كسى كه نعمت را فقط از خدا ببيند و از اسبابى كه خداوند متعال بين خود و او قرار داده نبيند, حق شكر را بهجاى آورده است: «فمن لا يري النعمة إلا منه فقد شكره حق الشكر لا تراها من الأسباب التي سد لها بينك و بينه عند إرداف النعم» . 1در مواعظ امام عسكرى (عليه السلام) آمده است:
«لَا يَعْرِفُ النِّعْمَةَ إِلَّا الشَّاكِرُ وَ لَا يَشْكُرُ النِّعْمَةَ إِلَّا الْعَارِفُ» 2؛ نعمت را جز انسان شاكر و سپاسگزار نمىشناسد و شكر نعمت را جز انسان عارف نمىگزارد.
از مؤلفههاى حق شكر خداوند, اين است كه از كسى كه خدا آن نعمت را به دست او جارى ساخته, تشكر كنى:
«مِنْ حَقِّ الشُّكْرِ لِلَّهِ أَنْ تَشْكُرَ مَنْ أَجْرَي تِلْكَ النِّعْمَةَ عَلَي يَدِهِ» . 3
«. . . لَا خَيْرَ فِي عَبْدٍ شَكَا مِنْ مِحْنَةٍ تَقَدَّمَهَا آلَافُ نِعْمَةٍ وَ اتَّبَعَهَا آلَافُ رَاحَةٍ وَ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّ الصَّبْرِ عَلَي الْبَلَاءِ حُرِمَ قَضَاءَ الشُّكْرِ فِي النَّعْمَاءِ كَذَلِكَ مَنْ لَا يُؤَدِّي حَقَّ الشُّكْرِ فِي النَّعْمَاءِ يُحْرَمُ عَنْ قَضَاءِ الصَّبْرِ فِي الْبَلَاءِ وَ مَنْ حُرِمَهُمَا فَهُوَ مِنَ الْمَطْرُودِينَ» 4؛ در بندهاى كه از محنتى شكايت كند كه هزاران نعمت بر آن پيشى گرفته و هزاران راحت را در پى داشته، خيرى نيست و هر كس حق صبر بر بلا را به جا نياورد, از اداى شكر در نعمتها محروم خواهد گرديد، و كسى كه حق شكر در نعمتها را ادا نكند, از صبر بر بلا محروم خواهد گرديد و كسى كه از اين دو محروم گردد, از طردشدگان (درگاه الهى) خواهد بود.
البته در سيره رسول خدا (صلى الله عليه و آله) حق شكر, گفتن «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَي سَابِغِ نِعَمِ اللَّهِ» ذكر شده است:
«وَ عَنْ عَلِيٍّ (عليه السلام) قَالَ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله) سَرِيَّةً فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لَكَ عَلَيَّ إِنْ رَدَدْتَهُمْ سَالِمِينَ غَانِمِينَ أَنْ أَشْكُرَكَ حَقَّ الشُّكْرِ قَالَ فَمَا لَبِثُوا أَنْ جَاءُوا كَذَلِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَي سَابِغِ نِعَمِ اللَّهِ» . 5
7. مشتاق سرور لقاى پروردگار
«مشتاقة الي فرحة لقائك»
جرجانى در كتاب «التعريفات» درباره اشتياق گويد: «الاشتياق انجذاب باطن المحب إلي المحبوب حال الوصال، لنيل زيادة اللذة أو دوامها» 6؛ اشتياق, عبارت است از انجذاب باطن محبّ به سوى محبوب، در حال وصال، براى نيل به لذت افزونتر يا دوام آن.
وصول به مقام قرب و حصول مرتبه لقاءاللّه, بزرگترين مقصد و مطلب اهل اللّه است 7و لذت لقاءاللّه همان لذتى است كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به قلب احدى خطور نموده است. 8در قرآن كريم آنچه مثل «و رِضْوانٌ مِنَ اللَّه اكْبَر» 9