171
سفر عشق
سيدرضا مؤيد
آفرينش ز غبار قدم توست، حسين
آسمان سايهنشين عَلَم توست، حسين
كعبه و سعى و صفا، حِلّ و حرم، ركن و مقام
سفرهاى از حرم محترم توست حسين
هر كجا عشق و كمال و عظمت دايره بست
نقطۀ دايره، نوك قلم توست حسين
نعمتى را كه خداوند از آن مىپرسد
دوستى تو يكى از نِعم توست حسين
ذكر نام تو كنم در همه جا، چون گويند
هر كجا نام تو آيد، حرم توست حسين
اشك روز و شب ما وقف تو، اى كشتۀ عشق
گريه گر هست، سزاوار غم توست حسين
من نگريم به عزايت كه بهشتم بدهند
ور بهشتم بدهند، از كرم توست حسين
جگرم پاره شد از داغ جگرگوشۀ تو
آن گل ناز، كه سروِ اِرم توست حسين
راستى پشت تو را داغ اباالفضل شكست
شاهدم اشك تو و قدّ خم توست حسين
سفر عشق بنازم كه در اين راه خطير
طفل ششماهۀ تو همقدم توست حسين
بر سرافرازى اسلام و براندازى كفر
قهرمان، خواهر تو، همقسم توست حسين
آيۀ كهف كه خواندى خبر پيروزى است
سرِ بر نيزه بلندت، عَلم توست حسين