172
زهراى ثانى
محمد قاسمى
من زينبم كه ثانى زهراى اطهرم
من زينبم كه محمل من بوده سنگرم
من زينبم كه مرجع تقليد عُمر من
در عصمت و وقار و حيا بوده مادرم
آموزگار مدرسۀ عشقم و در آن
تدريس كردهام به جهان، عشق دلبرم
چون پرورش به دامن زهرا گرفتهام
آموخت رسم عشق، رقيّه به محضرم
باكى ز موج حادثهها نيست در دلم
من خواهر حسين و ابالفضلِ حيدرم
هرگز اسير در كف اعدا نگشتهام
زيرا اسير زلف سياه برادرم
دشمن كجا ربوده ز سر، معجر مرا؟
من دخت پاك حيدر و ناموس داورم
هر جا كه بود ظلم و ستم، كردم انقلاب
تا دشمن حسين به زانو درآورم
از هم گسست رشتۀ صبرم، چو روى نى
ديدم سر عزيز خدا را در برابرم