46آن گروه، صفوف دشمن را متفرق ساختند و وارد فرات شدند؛ مشكها را پر از آب كرده به سوى خيمهها حركت كردند. هنگام بازگشت نيز با سربازان كوفه درگير شدند و با دلاورى و شهامتى كه از خود نشان دادند، توانستند با موفقيت، آب را به خيمهگاه برسانند. 1
شب عاشورا
براى ياران امام حسين (عليه السلام) به ويژه جوانان بنىهاشم، شب عاشورا شبى ارجمند و سرنوشتساز و لحظه تجلى عشق و ايمان بود. جوانان هاشمى يكديگر را سفارش مىكردند كه فردا بايد با استفاده از اين فرصت طلايى، بزرگترين حماسه فداكارى را در راه عقيده و حمايت از امام بيافرينند.
على اكبر پيوسته اصرار داشت كه در نبرد فردا و در ميدان حق، پيشتاز باشد. سيدالشهدا (عليه السلام) خطاب به آن جمع دليران مؤمن فرمود: «تاريكى شب، شما را فراگرفته است؛ بيعتم را از شما برداشتم؛ از تاريكى شب استفاده كنيد و متفرق شويد و هر كدامتان دست كسى از خاندانم را بگيريد و برويد؛ اين قوم در پى من هستند و اگر به من دست يابند با كس ديگر كارى ندارند.» اين سخنان احساسات ياران وفادار امام را برانگيخت و جوانان و اصحاب، هر كدام با كلامى ابراز وفادارى و استقامت و آمادگى براى شهادت كردند. اولين سخنان را ابوالفضل العباس و على اكبر8 بيان كردند و گفتند: چرا چنين كنيم؟ ! هرگز مباد كه پس از تو زنده بمانيم! سپس جوانان بنىهاشم سخنانى در مورد ماندن و فداكارى تا مرز شهادت بر زبان آوردند. 2
ياران و بستگان امام، آن شب تا سحر با شوق شهادت به عبادت و تهجد و آمادهسازى خويش براى نبرد فردا مشغول بودند و على اكبر هم در خدمت پدر و گوش به فرمان بود و براى دميدن خورشيد عاشورا لحظهشمارى مىكرد تا از پيشگامان جهاد و شهادت باشد و گفته خود را كه «اگر ما برحقيم، پس باكى از مرگ نداريم» به اثبات برساند.