45على اكبر كه سوار بر اسب بود، با شنيدن ذكر استرجاع نزد پدر آمد و عرض كرد: پدر جان! جانم به فدايت؛ براى چه استرجاع گفتى و خدا را حمد كردى؟
امام حسين (عليه السلام) فرمود: سر بر روى زين اسب نهاده بودم كه لحظهاى به خواب رفتم. سوارى را ديدم كه مىگفت: اين گروه سِير مىكنند و مرگ هم در پى آنان روان است. فهميدم كه در اين سفر به شهادت خواهيم رسيد.
پرسيد: پدر جان! مگر ما بر حق نيستيم؟
فرمود: چرا فرزندم؛ قسم به خدايى كه بازگشت همگان به سوى اوست، ما بر حقيم.
على اكبر عرض كرد: پس ديگر چه باك از مردن در راه حق؟
حسين بن على (عليه السلام) فرمود: خدا جزاى خير به تو بدهد؛ بهترين پاداشى كه به فرزندى نسبت به پدرش مىدهند. 1
پس از چند روز، با محاصره شريعه فرات از سوى دشمن، ياران امام و خيمهگاه در مضيفه بىآبى قرار گرفتند. هرچه روز عاشورا نزديكتر مىشد، فشار كمبود آب بيشتر مىشد و برداشت آب از فرات مشكلتر مىگشت.
روز هشتم محرم، امام حسين (عليه السلام) على اكبر را همراه سى سوار براى آوردن آب به شريعه فرات فرستاد تا با شكستن حلقه محاصره، آب به خيمهها بياورند. گرچه هدف، صرفاً آوردن آب بود، ولى اين هدف جز با درگيرى با سپاه دشمن و مأموران عمر سعد، ميسّر نبود.