35و دينى جهان تشيع به سامرا منتقل گرديد و بر دوش آيةالله سيد محمدتقى شيرازى قرار گرفت. از سوى ديگر، دولت انگليس بعد از اشغال كامل عراق و سركوب نيروهاى مبارز، تصميم گرفت تا با يك رفراندم ساختگى، رژيم و دولت دستنشانده خود را بر مردم تحميل كرده و به عرصه قدرت آورد، ولى در اين ميان وجود علماى بزرگ در نجف، كاظمين و سامراء و در رأس ايشان حضور آيةالله شيرازى، مانع بزرگى براى رسيدن به اين هدف بود. آيةالله شيرازى در اين ايام نزديك به هشتاد سال داشت؛ اما با اين كهولت سن، بسيار دقيق و ظريف ناظر اوضاع سياسى عراق بود و نسبت به آيةالله يزدى موضعگيرى قاطعترى داشت.
سردمداران انگليس در عراق بسيار تلاش مىكردند تا به هر نحو ممكن او را فريب بدهند، ولى همواره تيرشان به سنگ مىخورد. در رحلت آيةالله يزدى، سرهنگ هاول (معاون ويلسون، حاكم انگليسى عراق) نامه تسليت به آيةالله شيرازى نوشت و با عبارتهاى شيطنتآميز، خود را شريك در اين مصيبت معرفى كرد. چند روز بعد خود ويلسون به حضور آيةالله آمد و چون به زبان فارسى تسلط داشت، بدون واسطه وارد گفتوگو با مرجع جهان تشيع شد.
ويلسون نخست از ايشان خواست تا براى كليددارى و توليت حرم در سامراء يك نفر شيعه معرفى كند تا وى متولى سنى را از حرم بردارد. مرجع تقليد شيعيان در پاسخ گفت: كليددار حرم فرد بسيار خوبى است و من موافق عزل او نيستم. چون ويلسون از اين شيطنت مأيوس شد، موضوع سخن را عوض كرد و قرارداد 1919 وثوقالدوله در ايران را مطرح نمود و بعد از شمارش به اصطلاح فوائد آن، از آيةالله خواست اين كار وثوقالدوله را تأييد كند؛ ولى باز با