16فيومى سپس مىگويد: زيارت، در عرف آن است كه انسان با انگيزۀ بزرگداشت و انس گرفتن با كسى به وى روى آورد. 1
نيز برخى گفتهاند: اين كه بر ملاقات اوليا و بزرگان، اطلاق زيارت شده، از آن جهت است كه اين كار، انحراف از جريان مادى و عدول از عالم طبيعت و توجه به عالم روحانيت است، در حالى كه در محيط طبيعى حضور دارد و جسمانيت خويش را حفظ مىكند. در اصطلاح دينى زيارت تمايلى است كه افزون بر ميل و حركت حسى، قلب هم گرايش جدى پيدا كرده و نسبت به مزور و زيارت شونده هم با اكرام و تعظيم قلبى و انس روحى همراه باشد. 2 اين معنا در مرتبۀ برين و كامل خود همانا اقبال قلبى، روحى، فكرى، اخلاقى و عملى نسبت به مزور را با خود دارد.
گويا تنها موردى كه قرآن كريم اين واژه را در اين معنا استعمال كرده، (زرتم) در آيۀ كريمۀ «أَلْهٰاكُمُ التَّكٰاثُرُ * حَتّٰى زُرْتُمُ الْمَقٰابِرَ» است. مفسران در تفسير اين آيه گفتهاند:
دو طايفه از قريش، يعنى «بنى عبد مناف» و «بنى سهم بن عمرو» به مفاخرۀ با يكديگر پرداختند و هر كدام، بزرگان و افراد قبيلۀ خويش را به رخ ديگرى مىكشيد كه در نهايت بنو عبد مناف در اين مفاخره برترى يافت. گروه مقابل، يعنى بنى سهم براى جبران شكست خويش گفتند: در جاهليت بسيارى از افراد طايفۀ ما بر اثر بغى و ستم نابود شدند كه اگر زنده مىبودند، بر شما غلبه مىكرديم، از اين رو به قبرستان رفتند و به شمارش قبرهاى قبيلۀ خويش پرداختند. بنابراين قرآن كريم به سراغ كسى يا چيزى رفتن و ديدار كردن با او را زيارت ناميده است.
زيارت در آيات قرآن
از آن جا كه زيارت، شريعۀ ورود به درياى ولايت، و ظهور تمسك و نمود اعتصام به مستمسك امامت است، و با توجه به اين نكته كه توصيههاى قرآنى به اعتصام و