26آرى حج مشتمل بر همۀ اينها و يادآور قيام ابراهيم است؛ فِيهِ آيٰاتٌ بَيِّنٰاتٌ مَقٰامُ إِبْرٰاهِيمَ 1و كسى كه در مقام ابراهيم مىايستد بايد به همۀ اينها و تمام آنچه ابراهيم براى آن قيام كرد،قيام كند و پاى استوار دارد.
جالب است كه«قياماً للناس»در كعبه و حج،بهطور مطلق آمده و مقتضاى آن اين است كه:قيام و مقاومت انسانها،در تمام آنچه بايد براى آن بپا خيزند و ايستادگى كنند،در پرتو قيام كعبه و برپايى حج ميسّر است.و بالأخره قيام تا برپايى«قيامت»استمرار دارد؛تا آن هنگام كه همۀ خلايق از گورها بپاخيزند.
بارى،اين ويژگى است كه از حج چهرهاى ممتاز و منحصر به فرد در ميان ديگر فرايض مىسازد و به دليل همين گستردگى مفهوم است كه حج و فلسفۀ اسرارآميزآن، همچنان پويا و زايا و شگفتىآفرين مىباشد،هرچند براى بسيارى ناشناخته مانده است.
برخى تحليلگران،احكام را به دو دستۀ«محكم»و«متشابه»تقسيم كردهاند (همانند قرآن كه آيات محكم و متشابه دارد)،براى«احكام محكم»مثال جهاد را مىآورند كه انگيزه و هدف و نتيجه آن روشن و سهل الوصول است.و براى«احكام متشابه»حج را، بدين معنا كه حج همانند قرآن بطون هفتگانه و يا هفتادگانه دارد،گنجينهاى است با زواياى بيشمار كه هركس بقدر فهم ودانش خود آنرا درك مىكند و با اينهمه،حقايق آن تمامناشدنى است و پابپاى حركت زمان و رشد انديشۀ بشر رو به شكوفايى است و هراندازه به بحث و بررسى فلسفه حج بپردازند نكات تازهترى را خواهند يافت.روايات نيز به اين ژرفاى فناناپذير حج اشاره دارد:
زرارة بن اعين گويد:«خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم:فدايت شوم! حدود چهل سال است كه مسائل حج را از شما مىپرسم و شما فتوا مىدهيد...(و تمام نمىشود) حضرت فرمود:زراره! خانهاى كه دو هزار سال پيش از آدم،فرشتهها آنرا زيارت كرده و بدان حج گزاردهاند،تو انتظار دارى مسائل آن طى چهل سال پايان پذيرد؟!»؛
«زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَسْأَلُكَ فِي الْحَجِّ مُنْذُ أَرْبَعِينَ عَاماً فَتُفْتِينِي فَقَالَ يَا