59وَ أَمْناً وَ اِتَّخِذُوا مِنْ مَقٰامِ إِبْرٰاهِيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنٰا إِلىٰ إِبْرٰاهِيمَ وَ إِسْمٰاعِيلَ أَنْ طَهِّرٰا بَيْتِيَ لِلطّٰائِفِينَ وَ اَلْعٰاكِفِينَ وَ اَلرُّكَّعِ اَلسُّجُودِ .
از جمله شش حكم مستفاد از آيه، استحباب تكرار حج و وجوب نماز است در مقام ابراهيم.
7-آيۀ 158، از سورۀ بقره إِنَّ اَلصَّفٰا وَ اَلْمَرْوَةَ مِنْ شَعٰائِرِ اَللّٰهِ فَمَنْ حَجَّ اَلْبَيْتَ أَوِ اِعْتَمَرَ فَلاٰ جُنٰاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمٰا وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اَللّٰهَ شٰاكِرٌ عَلِيمٌ .
عرب چنين مىپنداشتند كه «اساف» و «نائله» در كعبه زنا كرده و مسخ گشته و بر صفا (كه در لغت بمعنى سنگ صاف سخت است و براى كوهى مشهور در مكه علم شده) و مروه (كه بحسب لغت بمعنى سنگ سفيد براقى است كه آتش از آن مىجهد و براى كوهى ديگر كه در مكه و مشهور است علم شده) نهاده شدهاند تا مايۀ عبرت باشد چون زمانهايى دراز بر اين قضيه گذشته و سعى و طواف بعمل مىآمده توهم شده كه اين سعى و طواف براى تعظيم آن دو بت معمول گشته است از اين رو چون اسلام آمد و بتها شكسته شد مسلمين از طواف و سعى خوددارى داشتند و آن را تعظيم بت مىپنداشتند.
پس بحكم اين آيه از شعائر (كه مفردش، بقول اصمعى، شعيره و عبارتست از هر چه علامت و نشان طاعت خدا باشد و به قولى ديگر مفردش شعاره است) شمرده شده و بوجوب يا استحباب (بحسب اختلافى كه هست) محكوم گرديده است. 8-آيات 36 و 37، از سورۀ حج وَ اَلْبُدْنَ جَعَلْنٰاهٰا لَكُمْ مِنْ شَعٰائِرِ اَللّٰهِ لَكُمْ فِيهٰا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اِسْمَ اَللّٰهِ عَلَيْهٰا صَوٰافَّ فَإِذٰا