85
شهادتگاه على اكبر و على اصغرعليهم السلام
اشاره
پيامآوران و صاحبان رسالت، در برابر انجام مسئوليت پيامرسانى، مجاز به دريافت مزد و پاداشى نيستند؛ زيرا اجر و پاداش آنان با خداست و دنيا بازار معاملهاى سزاوار آن نيست.1
پيروى از دستورهاى الهى،2 ابراز دوستى و محبت به فرستادگان و نزديكان آنان، تنها پاداشى است كه به فرموده خداى سبحان، از امت خود انتظار دارند.3
جايگاه و خاستگاه واقعى محبت و مودّت، همانا نهانخانه قلب است. محبت قلبى، لازمه مؤدّت و دوستى است؛ ولى كافى از آن نيست. محبت بايد در عمل، تجلّى نمايد؛ آن هم نه هر عملى؛ بلكه مطابق آنچه در عهدنامه نخستين، ميان عاشق و معشوق به امضا رسيده است.
چشمه محبت، آنگاه كه مىجوشد، به سخنى در زبان، اشكى در چشم، و آتشفشانى در جان تبديل مىشود. اينجاست كه عاشق از وصف يار مىگويد و در فراق او اشك مىريزد و در راه او جانفشانى مىكند، و در يك سخن، پيروى او را مىطلبد.
اما فراق را درمانى جز وصل نيست. عاشقى كه خود را با صبغۀ الهى آراسته، همواره به شوق ديدار او، رهرو كوى اوست. بهترين آيت خلقت و نعمت خداوند سبحان، همانا وجود شريف خاتم پيامبران، حضرت محمد (ص) و معصومان از اهلبيت او مىباشند. آنان كه سيماى حق را مىطلبند و ديدار حق را مىجويند، بايد او را در آيينۀ وجود محمدى (ص) تماشا كنند.
پس سخن محمد (ص) سخن خداست؛4 اطاعت از او اطاعت از خداست؛5 محبت به او محبت به خداست؛6 محبت به اهل بيت (عليهما السلام) نيز محبت به خداست7 و زيارت محمد و آل محمد (ص) ، زيارت خداست.8
بديهى است محبت، همواره جذبهاى در قلب شعلهور مىسازد كه جز به ديار و زيارت دوست، فرو نمىنشيند.
خاكستر وجود مرا گر دهى به باد از اشتياق، رو به ره كربلا كند9
در حديثِ محبت، زنده و مرده، تفاوت نمىكند10 و دور و نزديك در آن مفهومى ندارد. در وادى محبت، هر چه به دوست تعلق دارد و هر چه نام دوست بر آن است، عزيز و محترم است. كوى و برزن، در و ديوار، تربت و تسبيح، قبر و ضريح، قدم و قدمگاه، چاه و سقاخانه، رزمگاه و قتلگاه و. . . همه از اين قرارند.
در عهد جمال تو نگيرند ز گل، آب عكس تو به هر آب كه افتاد، گلاب است
اما محبت، در طبيعت خود، با احساسات و عواطف همراه است. احساسات و عواطف اگر از بند تعقل آزاد باشد و با دستگاه دين تنظيم نشود، انسان را تا بيراههها سوق مىدهد. اسطورهسازى، قهرمانپرورى و خرافاتگرايى از آفاتى است كه دامنگير احساسات شده و انسان را از اهداف متعالى غافل نموده و او را آلت دست ابليسان، خنّاسان و جاهلان قرار مىدهد.
در ميان زيارتها، زيارت كربلا و قبر حسين شهيد (ع) ، از اهميت بسيارى برخوردار است. سخن معصومان (عليهما السلام) نشان مىدهد كه زيارت كربلا از همه زيارتها با فضيلتتر است؛ چنانكه حتى در برابر حجِ واجبِ كعبه هم - كه بايد در صورت استطاعت انجام پذيرد - بر سنگينى پاداش تأكيد شده است.11
حائر حسينى (كنار قبر ششگوشه حضرت ابى عبدالله (ع)) محلى است ممتازتر از ديگر زمينها و از بقاع متبركهاى است كه خداوند دعا كردن در آن را دوست مىدارد و وعده استجابتش را مىدهد.12
اعمال عبادى انسان، همواره با آفات و آسيبها همراه است. اين آفات با گسترش دامنۀ احساسات در محيط عبادت، وسيعتر و عميقتر مىگردد. زيارت نيز از جمله آنهاست كه با توجه به آميخته شدن آن با احساسات، مصون از آفات نبوده و نخواهد بود. آسيبشناسى، به سالمسازى محيط زيارت انجاميده و به رشد و ارتقاى معنويت و عزادارى صحيح مىانجامد و بساط خرافات را برمىچيند.
ورودِ رفتارهاى دروغآميز و بيهوده به حريم اعتقادات، رويش خرافات را به دنبال دارد، كه بايد ريشهكن شود؛ وگرنه چنان رشد نموده و فضاى معنويت را تيره و تار مىكند كه تشخيص آن از واقعيات، بسيار دشوار گرديده و مبارزه با آن، اتهاماتى تا كفر والحاد را به دنبال خواهد داشت.
حادثه كربلا واقعيتى است كه احساسات شيعيان را بيش از ديگر حوادث جريحهدار كرده و به همان ميزان هم در معرض دروغپردازىها و خرافات قرار گرفته است.