64ى
ك ليره براى شما از بازار تهيه مىكنم. استاد گفت: چطور شما براى تمام مبلغ قبض رسيد مىنويسيد، در حالى كه هنوز تمام وجه را دريافت نكردهايد؟ ! اين دروغ است و در شرع مقدس، جايز نيست. گفتم: استاد! او بقيه را در آيندۀ نزديك خواهد پرداخت و اين نوشته مانند آيۀ قرآن است كه مىفرمايد: . . . وَنُفِخَ فِي الصُّورِ. . . ؛ 11 يعنى در شيپور دميده شده؛ درحالى كه در آيندۀ نزديك خواهد بود. استاد اين استدلال را نپذيرفت. گفتم: خوب، ما مىتوانيم از همين سكههايى كه از او دريافت كردهايم به او قرض بدهيم و او به ما آن را تحويل دهد و هيچگونه دروغى در ميان نباشد. البته خود ما حتّى يك ليره هم نداشتيم كه به او قرض بدهيم؛ چون ليرههاى زرد طلا با جيبهاى ما آشنا نبود! فقيه همدانى با شنيدن اين سخن فرمود: براى شما جايز نيست در مال يتيم تصرف كرده و به كسى قرض بدهيد. گفتم: آن قرض درازمدت نيست و فوراً به ما برمىگردد. گفت: باشد، بالاخره اين كار جايز نيست. هنگامىكه آقاى حبوبى اين دقت عمل و سختگيرى را از آن فقيه وارسته ديد، فوراً به بازار رفته و آن يك ليرۀ باقى مانده را تهيه كرد. و ما تمام پولها را تحويل گرفتيم. آنگاه استاد رو به ما كرده و فرمود: خوب، حالا چطورى مىخواهيد اين سكّهها را به صاحبش در جبلعامل برسانيد؟ شايد در راه گم شود. گفتم: ما اين ليرهها را به لبنان ارسال نمىكنيم؛ بلكه اينها را پيش بعضى تجار به امانت مىسپاريم و به وصى ميت نامه مىنويسيم و او از كسانى كه مىخواهند به فرزندانشان در عراق پول بفرستند، وجوهى را مىگيرد و آن را به ما حواله مىكند و ما به فرزندان محصّلِ آنان، در اينجا پرداخت مىكنيم. حاج آقا رضا همدانى فرمود: در پيش كدام تاجر مىخواهيد اين اموال را امانت بگذاريد؟ گفتيم: پيش حاج على شعبان و حاج باقر شعبان كه از تجار متدين و امين و مورد اطمينان پيش همه هستند. گفت: موقع تحويل، شاهد بگيريد. گفتم: براى تاجر امانتدارى كه مىخواهيم نزد او امانت را بگذاريم، شاهد پرهيزكار و باتقوايى است. استاد گفت: لازم نيست كه شما اسم شاهد را ببريد؛ بلكه موقع تحويل ليرهها دو نفر شاهد حضور داشته باشند، بدون اينكه تحويل گيرنده بفهمد آنها براى شهادت آمدهاند. 12
از اين فقيه پرتلاش تأليفات ارزشمندى به يادگار مانده است؛ از جمله معروفترين آنها كتاب «مصباح الفقيه» در شرح شرايع است. اين كتاب در دو باب طهارت و صلاة مىباشد و اخيراً شانزده جلد آن از سوى «مؤسسة الجعفريه لاحياء التراث» تحقيق شده و به مرحله چاپ رسيده و بقيه نيز در دست تحقيق است.
در شرح حال او نوشتهاند كه پياده به زيارت امام حسين (ع) رفتن را بسيار دوست داشت؛ اما در اين اواخر كه سالخورده و ناتوان شده بود و به سبب درد سينه نمىتوانست در مراسم پيادهروى حضور داشته باشد، به حال زائران غبطه مىخورد. صاحب «اعيان الشيعه» در اين باره مىنويسد:
روزى ما همراه دوستان به صورت پياده عازم كربلا بوديم؛ وقتى استاد ما را ديد فرمود: من به حال شما غبطه مىخورم. آرزويم اين است كه اى كاش قدرت و توان پيادهروى داشتم و با شما در اين سفر همراه مىشدم. 13
حاج آقا رضا همدانى با اين كه مرجع تقليد و رئيس حوزۀ علميه سامرا بود، اما با كمال تواضع، تمام مايحتاج زندگى خود را شخصاً از بازار تهيه مىكرد. به قصابى مىرفت و در صف مشتريان مىايستاد و حتى خود، هيزم مىخريد. گاهى شاگردانش از ايشان مىخواستند كسى را براى اين كار برگزيند، اما ايشان مىفرمود: «نمىتوانم روش خودم را تغيير بدهم» . 14
سرانجام اين فقيه بزرگ روز يكشنبه 28 صفر 1322 در شهر سامرا چشم از جهان فرو بست و در جوار حرم عسكريين مقابل مزار حضرت حكيمه خاتون به خاك سپرده شد. 15
پى نوشت:
1. محمد حرزالدين، معارف الرجال، ج 1، ص323.
2. گلشن ابرار، ج 3، ص 209.
3. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 7، ص 20.
4. همان، ج 7، ص 21.
5. همان، ص 20.
6. آقا رضي همداني، مصباح الفقيه، مقدمه، ص 24.
7. اعيان الشيعه، ج 7، ص 21.
8. همان.
9. گلشن ابرار، ج 3، ص 214.
10. همان.
11. كهف: 99.
12. مصباح الفقيه، ج 1، ص 28.
13. اعيان الشيعه، ج 3، ص 21.
14. همان. ص 20.
15. معارف الرجال، ج 1، ص 324.