57از واضحات است و نيز پرهيز از معصيت خداى متعال تأكيد مىفرمود, از اين آموزه مرحوم قاضى اثر پذيرفته باشد.
شرط ورود به عرفان ناب اسلامى از ديدگاه قاضى
از ديدگاه آيتالله سيد على قاضى كه از بزرگترين رجال الهى در عرصه توحيد است, شرط ورود به عرفان ناب اسلامى و دژ توحيد، ولايت است و برخوردارى از آموزههاى الهى و عرفانى خاتم پيامبران (ص) در گرو پذيرش و سرسپردن به اين حقيقت است؛ زيرا ولايت، باطن و گوهر نبوت و رسالت است و پيامبران و رسولان الهى، پيش از آنكه نبى و رسول باشند، «ولى» بودهاند. ولايت از ريشه «ولى» به معناى قرب است و تا كسى به برترين مراتب قرب، نرسد، به نبوت و رسالت نمىرسد. به عبارت ديگر، نبوت و رسالت، فرع بر ولايت عرفانى است. از ولايت عرفانى به «نبوت تعريفى» ، در برابر «نبوت تشريعى» هم تعبير مىشود. ولايت عرفانى، مراتب و درجات بسيارى دارد كه بحث درباره آنها در اين مقاله نمىگنجد.9
ازينرو, يكى از عناصر اساسى و محورى در مكتب فكرى مرحوم قاضى، انديشه تحولآفرين و سازنده ولايت ائمه هدى و خلفاى به حق رسول خدا (ص) است. به نظر ايشان، وصول به مقام توحيد و سير صحيح الىالله و شناخت حضرت حق، بدون ولايت امامان شيعه و خلفاى بهحق، يعنى علىبن ابىطالب و فرزندانش و حضرت زهرا (عليهما السلام) محال است10 و عرفان بدون ولايت اهل بيت عصمت و طهارت (عليهما السلام) عرفان اسلامى و حقيقى نيست. برخى از مدعيان، اين واژه زيبا و پرجاذبه را به كار مىبرند و آموزهها و اعمالى را عرفان مىنامند كه چيزى جز هواپرستى و سراب نيست و متأسفانه بسيارى از تشنگان معرفت را بدين وسيله مىفريبند و در دام شيطان و هوا و هوس گرفتار مىسازند و در برهوت بيگانگى از حقيقت مطلق رها مىكنند. آنان همه به سراب، دلخوش مىكنند و به تلاشى نافرجام دست مىزنند. اينان مصداق بارز اين آيه شريفه قرآنند كه مىفرمايد:
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَياةِ الدُّنْيا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ؛11 (آنان) كسانىاند كه سعىشان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند.
شيوه سير و سلوك قاضى وتفاوت آن با ديگر شيوهها
1. جمع ميان ظاهر وباطن
استاد سيد محمدحسن قاضى, فرزند ارشد مرحوم قاضى درباره سلوك عرفانى ايشان مىگويد:
سلوك ايشان خيلى معمولى، آسان و روان بود. از نظر ايشان اين سخن كه بايد «تن» را رها كرد و بدان نپرداخت، درست نبود. ايشان اعتقاد داشت كه بايد به تن رسيد تا بتوان از آن كار كشيد. سبب ترقى و تعالى انسان، به نظر ايشان از رهگذر همين «بدن» فراهم مىشود. تن را مركب روح مىدانست و به همين دليل هميشه در تابستان لباس سفيد و تميز مىپوشيد و در زمستان پارچه برك مايل به سفيد مىپوشيد. مخصوصاً به كفش خيلى اهميت مىداد و عطر هم زياد مىزد. يك عطر خاصى به نام عطر كاهو برايش از هند مىآوردند و غالباً از آن استفاده مىكرد.
2. عبادت عاشقانه خدا و خدمت خالصاه به خلق
شيوه ايشان، عبوديت مخلصانه و نيكى به مردم بود. اعتقادى به رياضتهاى غير شرعى و سخت نداشت؛ اما اهل مراقبه و تفكر بود و ساعتها در وادىالسلام نجف به تفكر مىپرداخت. فرزند ايشان در اين باره مىگويد:
مرحوم آيتالله قاضى شاگردان را براى سيروسلوك، به كتاب خاصى مقيد نمىكرد؛ اما كتابى را كه بسيار ترويج مىكرد، كتاب «سير و سلوك» بحرالعلوم بود كه آقاى تهرانى آن را چاپ كرده12 و اغلب رفقا هم اين كتاب را داشتند. يك دستورالعملى هم در آخر همين كتاب هست كه پدرم مىگفت: من اجازه نمىدهم كسى به آن عمل كند؛ چون دستورالعمل سختى است. پدرم سيروسلوك را خيلى آسان و ساده مىگرفت.
3. زيارت مستمر وادىالسلام، با انديشه و عبرت
آقاى قاضى تقريباً هر روز در وادىالسلام نجف حاضر مىشد و در آنجا جلسه داشت، ولى دربارۀ فلسفه اين كار چيزى نمىگفت و شايد گفته باشد ولى من نشنيده باشم. ما دنبال ايشان مىرفتيم و آنجا مىايستاديم و كتيبه قبرها را