59كاملاً جنبۀ سياسى داشت. به همين سبب واكنشها و مخالفتهاى برخى محافل را برانگيخت ولى حضرت امام با قدرت و صلابت ستودنى، به ادامه و تكميل آن همت گمارد. 1
حضرت امام خمينى در آغاز اين بحث تاريخى، در مورد اثبات ولايت فقيه مىفرمايد:
«. . . ولايت فقيه از آن موضوعهايى است كه از مجرد تصورش، تصديق آن لازم مىآيد و هيچ نيازى به اقامۀ برهان ندارد؛ به گونهاى كه هركس عقايد و احكام اسلام را به طور مجمل و كلى قبول داشته باشد، ناخودآگاه ولايت فقيه را قبول خواهد كرد. . .» 2
امام در ادامۀ اين بحث به منشأ فراموش شدن اين اصل مهم اسلامى در ميان مسلمانان مىپردازد و آن را توطئه و تبانى و تلقين از جانب دشمنان اسلام و استعمارگران در طول تاريخ معرفى كرده و مىگويد:
«. . . امروز كه اين موضوع به ورطۀ فراموشى سپرده شده و نياز به دليل و برهان پيدا كرده است، چون اوضاع اجتماعى مسلمانان عموماً و اوضاع حوزههاى علميه و علما خصوصاً در اثر تبليغات و تلقّيات سوء دشمنان تغيير يافته است. آنها شب و روز به گوش ما خواندند و تلقين كردند كه اسلام دين جامعى نيست، دين زندگى نيست، براى ادارۀ جامعه برنامهاى ندارد. اسلام فقط مانند دين مسيحيت براى مسائل فردى مثل حيض و نفاس و اخلاق قوانينى دارد. در حالى كه اصلاً اين گونه نيست، اسلام حكومت دارد و تشكيل حكومت از ضروريات دين اسلام است. . . و ما موظفيم براى تشكيل حكومت اسلامى جديت كنيم. . . بعضى را مىبينيم كه درحوزهها نشستهاند و به گوش يكديگر مىخوانند كه اين كارها از ما ساخته نيست، چكار داريم به اين كارها؟ ! ما فقط بايد دعا كنيم و مسأله بگوييم! اين افكار، آثار تلقينات بيگانگان است. . .» 3
حضرت امام خمينى در ادامه وارد بحث اصلى مىشود و در جهت تكميل آن، ابحاث مسبوطى را از كتاب و سنت (آيات و روايات) مطرح مىنمايد. 4